بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

  • ۰
  • ۰

یعنی هلاک این ستاد مردمی هستم... این اعتکاف نذری پر برکت با نذر مسافر... در مسجدی که چند صد سال قدمت داشت و من را به آرزوهای دوران کودکی ام  که از نظر دکتر ماری خیلی مسخره بود رساند.. یک فایده دیگر هم داشت و آن طرح ابتکاری ساخت رحل با مقوا های رنگی برای حزب خوانی قرآنی بود.. ختم قرآن بصورت 120 حزب.. و هر ختم قرآن هدیه به یکی از اهل بیت علیهم السلام... تا اونجایی که من خبر دارم این مقواهای ما به شهر های دیگه هم رسیده.. اگه به دست شما هم رسیده از الان دست بکار بشید و از "ظرفیت" عظیم این بچه های ابتدایی و راهنمای که امتحانشون رو دادند استفاده بکنید!

 الان یک جوری شده که این بچه ها مثل فیلم آرگو نشستن مقوا قیچی میزنن.. وقتی به مریم میگم دست بجنبون باید تا ظهر اینا رو درست کنیم.. میگه نع! من میدونم اینا تموم بشه تو باز مقوا میخری! یعنی سوزی داره صداش که جیگر آدمو سوراخ میکنه!! باتشکر از همه ی عزیزانی که با دستا و قلبای پاکشون خیلی به ما کمک کردن.. دست تک تکتون رو میبوسم... انشاله با هم بریم کربلا جبران کنم...

پ ن: شما شاهد باشید این کلمه ظرفیت رو دکتر جلیلی انداخته تو دهن ما..

  • ۹۲/۰۳/۱۷
  • دکتر یونس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">