بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

  • ۰
  • ۰

ژنو چای...

ما را به یک کلاف، به یک نان فروختند / ما را فروختند و چه ارزان فروختند

ای یوسف عزیز! تو را مصریان، مرا / بازاریان مومن ایران فروختند!

اندوه و درد ازینکه خدا ناشناس ها / ما را چقدر مفت به شیطان فروختند

بازار مرده است ولی مومنان چه خوب / هم دین فروختند، هم ایمان فروختند

بازاریان چرب زبان دغل، به ما / بوزینه را به قیمت انسان فروختند

یک عده خویش را پس پشت کتاب ها/ یک عده هم کنار خیابان فروختند

وارونه شد قواعد دنیا، مترسکان / جالیز را به مزرعه داران فروختند!

شعر از کتاب " چقدر پنجره" گزیده غزل سعید بیابانکی، چاپ انتشارات شهرستان ادب.

پ ن: نه چرخ سانتریفیوژها چرخید ، نه چرخ زندگی مردم... متعجبم داعیه داران دولت راستگویان! چگونه باز زبانشان به دروغ میچرخد!!

  • ۹۴/۰۶/۲۷
  • دکتر یونس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">