بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

  • ۰
  • ۰

و تا هنوز شیعیان دو گروه اند
یکی تیر می خورد و یکی مدال می گیرد
یکی تبعید می شود و یکی تبلیغ می شود
با اتصال دائم و پر سرعت به هر چیز...
آن سوی مرز
مردی با چهره ای خونین
عمامه ای گلگون
و خونی که بند نمی آید
با چار زخم عمیق در سینه
این سوی مرز
مردی که صبح به صبح
دوش شیر می گیرد
و نطق می کند ..

آن سوی مرز
نان نیست
گلوله نیست
دارو نیست
ما در محاصره ایم و خدا هست
فقط دعا و گلوله بفرستید
این سوی مرز ولی
مردی با نوزده پست و مقام
باز مدیر می شود
وزیر می شود
و انتفاضه ی سوم آن سوی مرز است
در الخلیل و غزه،
در زاریا، عدن،
تعز و حلب
این سو ولی انتفاضه ی سکوت و بی خیالی ست
این سو جز آنفلونزا و بیکاری
جز خورد وخواب
جز تعظیم در برابر برجام
چیزی نمانده است
آن سو گلوله نیست، تسلیم نیست
این سو پر است از روبات هایی که خم می شوند
از روبان های سیاه
از شوالیه و تسلیت برای جمعه ی پاریسی
امضای دفتر یادبود سفارت
از یکشنبه های زاریا خبری نیست
دوشنبه های زینبیه
سه شنبه های ضاحیه و
چارشنبه های غزه
پنجشنبه ها
سر بریده می آورند از تنورهای حلب
این سوی مرز ولی
دخیل می بندند به کاخ الیزه
و جمعه هایشان در شانزه لیزه می گذرد
صحابیون شنگن و بشکن بشکن
بادمجان های دور واشنگتن دیسی
این سوی مرز
ستاره ها را عقیم می کنند
و خم می شوند در برابر قطعنامه ی چاقو
به لوموند و فیگارو
اعتماد می کنند
عالی جنابانی که ساعت ده صبح
بیدار می شوند
و خط ارتباطی شان با ضاحیه قطع است
و زاریا را اصلا قبول ندارند
برج البراجنه شان ایفل است
ضاحیه شان برج پیزا
قسمت نشد پپرونی بخورند
با قهوه ی فرانسوی قجری
مدام می گوید:
مسیو را بگیر برایم!
آن سوی مرز خمینیون "امن یجیب" می خوانند
به عشق خامنه ای گلوله می خورند
از شیخ عیسی به باقرالنمر
از باقرالنمر به شیخ ابراهیم
از شیخ ابراهیم به نصرالله
ما در محاصره ایم
گلوله و دعا بفرستید
این سوی مرز
عالی جناب رفته غسل شیر به جا بیاورد
آن سوی مرز
سر بریده می آورند از زینبیه
این سوی مرز
شمع روشن کرده اند
در میدان محسنی
شوالیه ها و خوک ها و شراب ها
آن سوی مرز صدای گریه می آید
از خانه ی شیخ ابراهیم
ام البنین خانه ی شیخ معلوم نیست کجاست
هست، نیست، نیست، هست
"ای مادر علی
ای مادر چهار شهید
چه کند گل سرخ"
در روزگار این همه خواری؟
این سوی مرز
آقای عین می آید، نمی آید، می آید، نمی آید
آرمان تلنگر می زند به اعتماد
آقای هیچ
سرلیست حزب بی خیالی و مردم!
تزریق پول و زهرماری
به معتادان پنجاه ساله ی اقتصادی
تولید درد و دود
آن سوی مرز
با سنگ و دست خالی به خیابان آمده اند
این سو با بیل و کلنگ
افتاده اند به جان دانش و آگاهی
مردان بی سو و بی سر
مردان خاموش
مردان اخته و هویج و لبو و بستنی قیفی
آن سوی مرز
زنی روزی هزار مرتبه می میرد
و می دود به سوی قتلگاه چهار شهیدش
این سوی مرز
زنی به فکر
اصلاح نژاد شاهین
برای شانه ی اعراب
از تارو پود ریزگرد و فتنه
تبلیغ می کنند
آب زرشک را و لیبرالیسم بی خیالی را
صعود دلار و سقوط دوغ
جنجال جام و جادوی برجام
این سوی مرز
بناست اچ آی وی
با سگ و شوالیه و شراب
وبا سفارت فنارسه و جان کری و شیرپاستورریزه
خواهرخوانده شوند با هم
از اعتماد به ابتکار
از آرمان به سیاست روز
او می آید ، نمی آید، می آید ، نمی آید
این سوی مرز
عرض کندولانس و تسلیت و لاس های دیپلماتیک
آن سوی مرز
خمینیون تازه بی هیچ نسبتی به نام و خون خمینی
با هفت هزار شهید یمنی
هزار شهید تازه ی نیجریه
این سوی مرز
لطفا چراغ ها خاموش!
دهان ها بسته!
آن سوی مرز حماسه است و گریه
می بینی آقا روح الله!
اطراف خانه ات خبری نیست
تو رفته ای آن سو
در زاریا و ضاحیه و غزه
و تیر خورده ای
عمامه ات خونین است
تمام مصطفاهایت را کشتند!
نکند آقاروح الله!
تویی که داری گریه می کنی
با چشم های خونی زاکزاکی!

پ ن1: شعر از علی رضا قزوه.. بعضی ها اگر چند تا سگ در شیراز کشته بشوند یقه ی خود را پاره میکنند.. چند هزار انسان در نیجریه کشته شده اند و حضرات همچنان لال مانی گرفته اند... انگار نه انگار.. کور و کر و لال که قرآن میگوید چطور تفسیر تصویری بشود که آدم فهم بکند.. خدایا به ما صبر بده.. تا این خفت و خواری را تحمل بکنیم.. خدایا به ما صبر بده تا کشته شدن برادران و خواهرانمان را تاب بیاوریم..

پ ن2: ممنونم از "در محضر دوست" برای سرپا کردن دوباره ی بیمارستان..

  • ۹۴/۱۰/۰۶
  • دکتر یونس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">