بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

  • ۰
  • ۰

برنامه 7 اسفند!

 6: نماز صبح+ زیارت عاشورا +دعای علقمه/ 8:دیدن رای دادن آقا جون و صحبتای بعدش/ 9:بریم رای بدیم/ 11:نماز امام زمان(عج)/ 12:نماز ظهر +نماز جعفر طیار/ 2: دیدن اخبار/ 4:نماز استغاثه به حضرت زهرا(س)/  6:نماز مغرب و دعای سمات..

وسطاش هم این کتاب gynecology خاک برسر رو میخونم که تموم بشه ... من چقدر ازین درس نفرت دارم خدایا! مردم از استرس انتخابات.. شمام میشینید برنامه فرداتون رو مینویسید، میام مشقاتون رو میبینم... یه کلاغم دارم که میاد پشت پنجره تون میشینه بهم گزارش میده! معلم سختگیری هستم من! گفته باشم.. ببین آوازه ی این بستنی دادن من به خاطر رای نیاوردن این کاندیدای انگلیسی تا شهرای دیگه رفته. ملت در اقصی نقاط کشور اعلام آمادگی کردن برا قمیا و تهرانیا دعا کنن..

شیربچه های حیدر کرار! بچه های احمد ایستاده در غبار! بلند شید بال های انقلابتون رو باز کنید .. نمیبینید در محاصره است؟ نمیبینید بالهاش رو شکستن.. توی قلبش سیمان ریختن.. بلند شید انقلابمون رو نجات بدیم..

پ ن: آقا این حاج خانم به تلافی تمام جلساتی که درین یک هفته اخیر شرکت کرده بود و ماکارونی به خورد ما داده بود! روز انتخابات یک فسنجان اسمی و بی نظیر و معرکه ای درست کردند که مرده را زنده میکرد! یعنی فسنجانی که باید به چشم میکشیدی! بعدش هم فرمودند شیرم رو حلالتون نمیکنم اگه به لاریجانی رای بدید! و یا به ذوالنور رای ندید! خب خدا رو شکر سلیقه سیاسی منو حاج خانم یکیه ولی الان این دیکتاتوری نیس؟ تقلب نیس؟ این سوء استفاده سیاسی از جایگاه مادری نیس؟ این درسته؟ خدایا چرا این زن ها رو اینقدر زورگو آقریدی؟ تازه باز میگن مردسالاریه! شما یه مورد مردسالاری نشون بده من اموال نزدیکان آقای روحانی رو بین مردم شهر ری پخش میکنم!  حالا فسنجون رو به نیش کشیدیم رفتیم رای دادیم! بععله خودم میدونم برنامه یه مقدار زمانبندیش بهم ریخت! خو 9 شد 2! (خیلی بدتر از مام بودن!) تو راه برگشت همین مامان خانوم که میگه شماها پیرم کردید و ال و بل و انقدر از دستتون غصه خوردم چشمام سو نداره و.. از فاصله سی متری یک دونه جوونه غنچه رو روی شاخه یه درخت تو پیاده رو دید!! بعد میگه بیایید عکس بندازیم! دو دقیقه پیش، تو شعبه رو ترش میکرد که چقدر عقده ای هستید شما ها، این لوس بازیا چیه، چقدر جوونا جلف شدن...

اگه عکس دو تا انگشت و شناسنامه رو در پس زمینه شاخه های یه درخت با یه جوونه صورتی دیدید، اون دست من و حاج خانمه. سمت راست و پایین عکس سر "مایع تمیز کننده سطوح آشپزخانه" که سر ظهرجمعه از مغازه خریدیم پیداست! چرا زن ها اینقدر زور گو و بدجنسن؟ این یکی از سوالات بنیادی منه.

  • ۹۴/۱۲/۰۷
  • دکتر یونس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">