بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

  • ۰
  • ۰

امسال شهادت بابا گذشت. ختم قرآن نگرفتم. گفتم بقیه به زحمت می افتن. خودم قرآن میخونم. چند بار بچه ها پرسیدن، ختم قرآن نمیگیری؟ آقا این ابوی محترم ما حاجت همه رو روا میکنه. کربلا میبره. زن میده. شوهر میده. کار میده. شفا میده.. بعد نوبت به ما که میرسه، میگه سوریه ام، سرم شلوغه!! دستم بنده.. خلاصه ایشون برای همه پدره، رفیقه، با مرامه، به ما که میرسه وقت نداره، باید بره،..

ولی ما مثل ایشون نیستیم. چون دلش قد گنگیشکه!! دلش مثل ما بزرگ نیست! زود میشکنه. این ختم قرآن برای ایشون که از طرف ایشون هدیه بدیم به حضرت رسول اکرم.. تولدشون بر امت اسلام مبارک و پر از خیر و برکت. هرکی هر جزئی دوست داشت بخونه. کامنت آزاد و باز که تکراری نخونیم.

پ ن: بابا در سال 1363 رفت حج واجب! در بیست و دوسالگی...

baba2


  • ۹۵/۰۹/۲۵
  • دکتر یونس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">