پاسخ:
و چه جای قشنگی هم نوشته، روی دیوار و زیر پنجره.. معلوم نیست برای کی بیشتر لذت بخشه، اونیکه در قاب پشت پنجره نشسته، یا اونیکه از پایین پنجره این طرح کلی رو میبینه..
واقعا همچین فکرایی میکنن؟! من یا به دل تو نشستم؟! یا تو به دل من نشستی؟! یا با هم چقدر خوشبخت میشیم! ای خدا.. ببین حقیقتا الان وبلاگستان سوت و کوره و یه چند تا خونه است که کورسویی از زنده بودن درش دیده میشه. خب طبیعیه که خوانندگانش هم افراد معدودی هستن. یعنی افراد مشترکی هستن که وبلاگای همو میخونن. حالا دیده دو تا پزشک میرزا بنویس یالغوز تو بلاگستان هستن ، شعر دوست، هنرمند، تو یه تم علایق.. گفته با هم خوشبخت میشن دیگه!! چه میدونسته زده به کاهدونی! از همه جالبترش اینه که اونقدر این فضا مجازیه و تو میتونی خود حقیقیت نباشی که ... ولی ناز باشی، چقدر هم دلسوزانه حرفش رو زده!
چند وقت پیش یکی از دخترها رو به فحش کشیده بودن که چرا با مرد نامحرم (یعنی من) گرم میگیری!!
منم مجبور شدم برم اونجا یه کم گرد و خاک کنم! به منم گفته بودن این ریش و پشم و دین و ایمونت بخوره تو سرت که برا دخترا کامنت شعری و صمیمیانه میذاری!! ازونطرف هم البته کم فحش نخوردم. برا تو که خوب بود. همه دوستت دارن. منو برا ازدواج بهت پیشنهاد دادن! :)
بیام شفاف سازی کنم؟!:) خو تو محرم منی، چطور باهات ازدواج کنم؟!
همه رو برق میگیره، ما رو ننه ادیسون!!
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.