ساعت ده شب، از شبکه یک "سریال دوست داشتنی و محترم و حال خوب کنِ بچه های گردان بلال " رو میبینم و چقدر هم این سریال رو دوست میدارم. اگر از اولش ندیدید از دستتون رفته بیچاره ها.. من دیدم و سوز به دلتون. شخصیت پردازی عالی، بازیها عالی، طراحی لباس عالی، بچه های شر و شور عالی، فرمانده شون عالی. یعنی کظم غیض فرماندشون خیلی باحاله. نمیدونم اینا چرا آب نمیشن از خجالت؟ آدم نمیشن؟ امشب که ماشین رو برداشته بودن سر خود راه افتاده بودن ردِ فرمانده، رحیم میخواست تیکه تیکه شون کنه.. قشنگ معلومه اونا وسط اون خاک و خل ها و پشت ماشین سنگین و توپ و خمپاره حال میکنن، حالا یه دوربینم گرفتن دستشون شیطنت هاشون رو ثبت کنه.. خیلی واقعی و دوست داشتنی هستند همشون.. لحن سریال قصه گوئه و من این رو دوست دارم. تا الان تقریبا با شخصیت و خصوصیات اکثر بچه ها آشنا شدیم و حالا باید داستان رو دور تند بیفته. فیلمبرداریش خارق العاده نیست ولی همینی که هست رو هم دوست دارم. اصلا با این سریاله حال میکنم. و چون ازش خوشم اومده نقصاش رو هم نمیبینم. مشکلی هست؟! حالا نیایید کامنت بذارید اعصاب منو خورد کنید اونجاش ال بود، اونجاش جیم بل بود..
عکسهای گردان بلال واقعی رو (اینجا) ببینید. اگر بهمن و خیرو و عنبری شهید بشن وای به حال کارگردان! از الان گفتم که بعدا نگید نگفت! یه وبلاگم پیدا کردم خاطرات بعضی از رزمنده های زنده گردان بلال رو نوشته( اینجا).. خلاصه این بچه مچه نوجوونا با این سلاحا و ماشینا حال میکنن مام هوایی میشیم.. یادش به خیر تو اردوهای جنوب چقدر آتیش میسوزوندم. اونجا هم wanted هستم مع الاسف!
عکسهای گردان بلال واقعی رو (اینجا) ببینید. اگر بهمن و خیرو و عنبری شهید بشن وای به حال کارگردان! از الان گفتم که بعدا نگید نگفت! یه وبلاگم پیدا کردم خاطرات بعضی از رزمنده های زنده گردان بلال رو نوشته( اینجا).. خلاصه این بچه مچه نوجوونا با این سلاحا و ماشینا حال میکنن مام هوایی میشیم.. یادش به خیر تو اردوهای جنوب چقدر آتیش میسوزوندم. اونجا هم wanted هستم مع الاسف!
اینم یه عکس از پشت صحنه است و هنوز موهاشون رو کوتاه نکردن. خب چون من فوق تخصص دارم تو دیدن عکسای جبهه و خوندن کتاباش، باس بگم از تیپ و گریم نوجوونهای توی فیلم راضی ام خیلی واقعیه ولی در قسمت اول ریش های مصنوعی بعضی از بازیگرا رو اعصابم بود!
همه عالی ان، دو تا خیرو ها که یکبند دعوا میکنن و خیرو لاغره که به اون یکی خیرو با لهجه میگفت جوونمرگ شده!:)، بهمنِ اخمو و یکدنده، یزدی عشق اسلحه، عنبری با کیسه نون خشکش، نریمانی بیسیمچی رو مخ، تک پسره جعفری که اومده جبهه مرد بشه، جلالی که همیشه دهنش نیمه بازه، حیدری که خداییش با بچه های زمان جنگ مونمیزنه، سعیدِ تمیز که چهره اش مثل شهیدای اون زمانه (کپ سعید طوقانی شده)، رضا، سلیمانی(که نمیدونم چه بچه روستاست که دماغش اون موقع عملیه!)، حسین که عشقِ تعزیه است و ترومپِت سروان شربتی رو پوکوند و سِد هادی که عاقل جَمعه...
همه عالی ان، دو تا خیرو ها که یکبند دعوا میکنن و خیرو لاغره که به اون یکی خیرو با لهجه میگفت جوونمرگ شده!:)، بهمنِ اخمو و یکدنده، یزدی عشق اسلحه، عنبری با کیسه نون خشکش، نریمانی بیسیمچی رو مخ، تک پسره جعفری که اومده جبهه مرد بشه، جلالی که همیشه دهنش نیمه بازه، حیدری که خداییش با بچه های زمان جنگ مونمیزنه، سعیدِ تمیز که چهره اش مثل شهیدای اون زمانه (کپ سعید طوقانی شده)، رضا، سلیمانی(که نمیدونم چه بچه روستاست که دماغش اون موقع عملیه!)، حسین که عشقِ تعزیه است و ترومپِت سروان شربتی رو پوکوند و سِد هادی که عاقل جَمعه...
این عکسم برا وقتیه که اعتصاب کردن که کلاس عقیدتی نمیان و حاج آقای قبلی که پیرمرد بوده رو ذله کردن، اون رفت به جاش یه روحانی جوون اومده، اینم اول کار باهاشون یه مسابقه روپایی گذاشت و این اسکولا یک دل که هیچ، صد دل عاشقش شدن، گفتن ناهار بمونه پیششون.
این عکسم برای اونجاست که اینا حاج آقا رو دعوت کردن ناهار بمونه بعد زدن قابلمه ناهار رو انداختن تو آب.. یعنی فقط خفت میدن فرماندشون رو.. بعد مثلا فرماندشون آقا رحیم باهاشون قهر کرده بود باهاشون کاری نداشت. اینا به جای اینکه متنبه و سر به راه بشن یه کم خجالت بکشن، از ذوقشون شیرجه میزدن تو اون استخر وسط گردان.. اون تپله عنبری رو میغلتوندن و مینداختن تو آب..
کیا کتابِ "جنگ دوست داشتنی" خاطراتِ خود نوشتِ "سعید تاجیک" رو خوندن؟! این نادر یزدی شبیه عکسای "ممّد طاهری" نیست؟ هرکدوم از پسرا شبیه یه شخصیت واقعی هستن، حالا بیشتر فکر کنم و تو فولدرای مغزم بگردم باز شباهت پیدا میکنم و میام باهاتون در میون میگذارم.
پ ن1: بیت عنوان از میلاد عرفانپور.
پ ن2: شما هم این مقاله زیبا را بخوانید؛ حسین همازاده نوشته :
پ ن1: بیت عنوان از میلاد عرفانپور.
پ ن2: شما هم این مقاله زیبا را بخوانید؛ حسین همازاده نوشته :
اگر در یک جنگ جهانی، مثلا تهران و مشهد با بمب اتم مورد حمله قرار میگرفت و با خاک یکسان میشد، 4 درصد جمعیت کشور (یعنی به نسبت جمعیت ایران چیزی بیش از 3 ملیون نفر!/ 10 برابر شهدای جنگ تحمیلی) کشته میشدند، 40 درصد از ثروت ملی نابود میشد؛ با قحطی و تورم شدید و با میلیونها مجروح، میلیونها آواره و میلیونها گرسنه چه آیندهای برای ایران تصور میکردید؟ بیتردید جواب همه ما سیاهی و فلاکت مطلق است! ژاپن نوین اما دقیقاً از دل همین خاکستر متولد شد!
شرایط امروز کشور سخت است اما هرچه هم که باشد قابل قیاس با ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم نیست. برخی از ما ولی جان میدهیم برای آیه یأس خواندن و توجیه ناامیدی! بله! با یک گل بهار نمیشود ولی کسی هم از شما نخواست یک تنه بهار را برای ملت به ارمغان بیاورید! هر کدام از ما به اندازه ظرفیت خودمان مسئولیت داریم. اگر عادت کردهایم هر روز در افقی به اندازه کل ایران نقد کنیم، حداقل در پهنایی به اندازه ظرفیت خودمان اصلاح کنیم. نسبت به اطرافمان احساس مسئولیت کنیم و واکنش نشان بدهیم. چه مثبت و چه منفی. چه ایجابی و چه سلبی و مطمئن هم باشیم به اندازهای که در انتخاب روشها درست عمل کنیم، نتیجه میگیریم. گل هر کس که شکوفا بشود هیچ جای مملکت هم که بهار نشود درون خودش بهار غوغا میکند.
راستش را بخواهید خود خدا هم همین نظر را دارد. وقتی میگوید «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم!» (ای کسانی که ایمان آوردهاید، خویشتن را بپایید!) میخواسته بگوید بنده من! حالا اگر مسئولین آنجایی که زندگی میکنی بیتدبیرند، تو پوشک بچهها را احتکار نکن! میخواسته بگوید وقتی ترامپ میرود در سازمان ملل موجودیت تو و اطرافیانت را تهدید میکند، برای دلار 19 هزار تومانی و سکه ۵ میلیونی صف نکش! میخواسته بگوید حالا اگر مَسکن مملکت گرفتار کسی مثل آخوندی شده تو مراعات مستأجر بیچاره خودت را بکن. وقتی فرمود «علیکم انفسکم» حواسش به سال 1397 شمسی هم بوده. میخواسته بگوید وقتی تحریم شدی تا جایی که راه دارد کالای اجنبی نخر! نمیمیری اگر به جای سامسونگ و ال جی و آاگ لوازم خانگی اسنوا بخری. میخواسته بگوید وقتی شرکت فیروز برای 1000 نفر معلول اشتغالزایی کرده و محصولات بهداشتی تولید میکند، هوایش را خیلی بیشتر داشته باش! میخواسته بگوید وقتی روشنا و فطرس و آزاده و قاصدک نوشتافزار ایرانی تولید میکنند، لوازم التحریر خارجی برای بچهات نخر! میخواسته بگوید اگر توان مالی داری گوشت وارداتی نخر! دامدار و کشاورز کشور خودت را ورشکسته نکن! میخواسته بگوید اگر یک جمع سالم هر جای کشور یک کسب و کار راه انداختهاند، هوایشان را بیشتر داشته باش!
محله ایران به خاطر بیتدبیری مسئولینش به هم ریخته شده. ما ولی حواسمان به کوچه خودمان باشد! کل محله هم کثیف باشد، حداقل کوچه خودمان را تمیز کنیم. اگر در حد تمیز نگه داشتن کل کوچه هم توان نداریم، حداقل جلوی خانه خودمان را آب و جارو کنیم.
پ ن3: بیااا! من از یه سریالی دیشب تعریف کردم، امشب قسمت آخرش رو گذاشت، نصف اون کاراکترایی که دوست میداشتم هم شهید شدن. خیرو، جعفری، سِدهادی، سعید، حیدری، حسین.. خیر نبینه اون کارگردان و سقِّ سیاهایی که دیگه از علایقم براشون نمینویسم! لعنتیا.. سریال محبوبم تموم شد..
پ ن3: بیااا! من از یه سریالی دیشب تعریف کردم، امشب قسمت آخرش رو گذاشت، نصف اون کاراکترایی که دوست میداشتم هم شهید شدن. خیرو، جعفری، سِدهادی، سعید، حیدری، حسین.. خیر نبینه اون کارگردان و سقِّ سیاهایی که دیگه از علایقم براشون نمینویسم! لعنتیا.. سریال محبوبم تموم شد..
- ۹۷/۰۷/۱۰