پاسخ:
سلام بر شباهنگ. زیارت قبول. تو با اون جزئی نگری و دقتی که داری قطعا عاشق این فیلم میشی.. ببین من راجع به فیلمبرداری و صداگذاری بینظیر فیلم هیچی نگفتم چون اینقدر حواسم بود که کی کجاست و کی کی تیر میخوره و همه اش دنبال این بودم که از فیلم یه آتو یا سوتی بگیرم تازه اصلا نتونستم دل بدم بهش!!.. قطعا فیلمی هست که ارزش بارها دیدن داره و فقط میتونم دو جای فیلم رو بگم که واقعا شاعرانه بود اگر دیدی یاد من باش! همون موج انفجاری که خاک ها رو مثل فواره هایی زیبا در پرتو تابش خورشید میریخت روی بازیگرا و صحنه! عجیب شاعرانه بود.. یعنی هر صحنه اش مثل یه تابلوی زیبای نقاشی بود.. همه شون بی نقص بودن و نتیجه میشه همچین چیزی.. شنیدن کی بود مانند دیدن. برو ببین و از نگاه خودت بنویس. دوست دارم ببینم چه چیزای ریز و ظریف دیگه ای بوده که من ندیدم!
پاسخ:
کوچه نقاش ها از اون کتابایی هست که زندگیت رو به دو قسمت قبل و بعد خوندنش تقسیم میکنه! من کلاس خصوصی میرفتم برای یادگیری ورد! معلم خصوصی ما یه تازه عروس عقد کرده ی سر شلوغ بود که یه سر داشت هزار سودا و خیلی گوگولی بود! من کتاب رو برداشتم بردم تا مثلا صفحه آرایی و چه میدونم شماره صفحه چپ و راست و ال و بل رو از رو این برام توضیح بده. بعد چون کیفم سنگین بود کتاب مونده بود پیشش تا فردا و جلسه بعدمون! فرداش کتاب رو بهم نمیداد! یعنی جوری با این شخصیت ها و متن کتاب درگیر شده بود که میپرسید الان سید ابولفضل کجاست؟ چه کار میکنه؟ واقعیه؟ چه نثری! چه قلمی! چه اتفاقاتی!.. من باور نمیکردم برای یه دختر با این سطح از احساسات دخترونه که حتی فرصت سر خاروندن نداره این کتاب جذاب باشه!.. یعنی دو صفحه از کتاب رو اتفاقی خونده بود و دیگه نتونسته بود از کتاب بیاد بیرون..
فیلم رو هم تا روی پرده هست برو ببین. اون تصویر های بی نظیر قطعا با سایز روی پرده ی سینما و ضدا گذاری محشرش دیدن داره و اون حس رو قطعا نمیتونی تو تی وی و لبتاب داشته باشی. حروم میشه.
پاسخ:
سلام و خیر و برکت!
خب من 2000 جلد کتاب دارم تو کتابخونه ام. فکر کنم 2 بار موضوعی کتاب معرفی کردم: کتابای ژانر اسارت و کتابای مصطفی چمران. ولی اینکار طول میکشه. اگر میخواستی کتاب بخری مثلا از نشر سوره مهر، روایت فتح، شهرستان ادب میتونم یه مجموعه بهت معرفی کنم که خیلی پول پست ندی!:) من خودم اینطوری کتاب میخرم. یا با نگاه به نشر، یا با نگاه به نویسنده. یعنی بعضیا هستن که انقدر قلمشون رو دوست دارم که اگر رو پاکتِ خالیِ پودر لباسشویی هم بنویسن من میرم میخرم و میخونم! این نشر ها هم معمولا کارشون خوبه و کتاب بیخود کم دارن.. میمونه موردی که یه چیزی ببینم و بخونم که اون نویسنده یا ناشر بره تو فِیوُریت هام!:) یه چیز دیگه هم سلیقه ی خود فرد و بازه سنی افراد هست. یه بار رفتم نمایشگاه کتاب. مجبوری اینقدر مشاوره رایگان دادم به دیگران که چه کتابی رو برای کی هدیه بخرن که از کار خودم موندم و به زور منو کشیدن بیرون و برگشتیم خونه! سلیقه و سن و رشته ات رو بگو، و اینکه برای چی کتاب میخوای؟ تو همون زمینه کتاب خوب معرفی میکنم. مثلا اون مادری که برای پسر نوجوونش کتاب میخواد بخره با اون خانمی که برای همسرش کتاب میخواد تا اون پسری که برای دوستش کتاب میخواد یا اون دانشجویی که برای استادش کتاب میخواد بخره.. اینا همه اش فرمولهای متفاوتی داره و با هم فرق میکنه!
پاسخ:
سلام بر جوان برومند. از کی تا حالا قاضی شدی؟! بعد ندیده قضاوت میکنی و حکمم صادر میکنی؟! برو ببین و بعد بگو.. قصه حضرت داوود رو نخوندی تو قرآن؟!
اونی که دیدی دلستر نیست، آب لیموئه. اونجا هم جبهه نیست اندیمشکه. شروع فیلم اینجاست و اینا تو شهرن. اتفاقا یکی از جاهایی هست که خیلی دوست دارم. اومدن آب هویج بخورن، عمو خلیل شیر فلکه خونه اش رو بسته اومده لوله بخره ، بعد میخواد حسن و مجید رو برسونه دوکوهه و برگرده خونه اش.. اتفاقا آب هویج حسن نصفه موند!.. رفتن دوکوهه که دیدن چه خبره و عمو خلیل فرمانده دسته بود فکر کنم با بچه ها رفتن خط. خطر اسپویل شدن!:)
آره سید ابوالفضل تو کتابش هم همینطوریه. به پرو پای فرمانده ها هم میپیچه. میدونی تیپ اینطور آدما مثل عزت شاهی به خاطر همین روحیه شون، چاپلوس نبودن و رک بودن و اجتهاد فردی و کاریزمایی که دارن، عملا در دهه هفتاد از سوی سیستم جنابِ استوانه که همه رو مطیع و حرف شنو میخواست پس زده شدن! خونه نشین و گوشه نشین شدن. نه اینکه بقیه ای که تو کارن اینطورن ها. نه. صبرشون زیاده. سید ابوالفضل لوتیه. زیر بار حرف زور نمیره، صبر و طاقت و تحمل دیدنم نداره.. اینطوریه که عملا میذارنشون کنار.. تو ببین الان عزت شاهی کجاست؟! برو ته کتابش رو بخون میگه همه اول انقلاب میگن عزت شاهی به درد وزارت اطلاعات میخوره. اینقدر تجربه و تقوا داره. هاشمی میگه نع! این حرف شنوی نداره!!! عزت برمیگرده به کف بازار. اونهمه تجربه و کارآیی دود میشه میره هوا.. وضع وزارت اطلاعاتم با حرف شنوهای هاشمی میشه اینی که امروز میبینی!
من این کامنت رو نگه میدارم ببینم بعد دیدن فیلم هم هنوز نظرت اینه؟! واقعا اسیر پیش داوری شدی و من هیچی ندارم بگم! ندیده چطور چیزی رو قضاوت و تازه رد میکنی؟!
آقا حرفای سید رو به من بگو. من عاشق روایت دسته اولم. ما رو نمیبری دوکوهه جدید؟! دکتر نمیخواید؟!
اول برو فیلم رو ببین. بعد بهت جزء میدم. خیلی منو از خودت ناامید کردی.
پاسخ:
از اینکه با یه پوستر درباره کل یه فیلم پیش داوری میکنی آدم رو نا امید و نگران میکنه خب.. نمیدونم من خیلی تجربه محور و ماجرا جو و کنجکاوم. اگر هزار نفر برن بگن این قضیه اینطوره تا خودم نرم و نبینم و فکر نکنم و قضیه رو بالا پایین نکنم نمیتونم با خیال جمع نظر بدم. نه اینکه به بقیه بی اعتماد باشم، انقدر زمین خوردم و با طناب این و اون و حسادت و حتی دوستی خاله خرسه ته چاه رفتم که فقط به چشما و دستای خودم اعتماد دارم.
الان قضیه غلامرضا صالحی و عکسهاش رو به متن بالا اضافه کردم. خب فقط دو تا تصویر بود و یه اسم توی فیلم. ولی اینقدر منو درگیر خودش کرد که اومدم ببینم کیه؟! چه کاره است؟ خوشم اومد از دقت فیلمنامه و اینکه اینقدر حواس جمع و نعل به نعل روایت کرده..
ببین ما خودمون که خودمونیم عوض میشیم. تغییر میکنیم. بدتر یا بهتر میشیم. رشد و ضعف داریم. حالا رو چه حسابی من تکیه ام رو بدم به یکی دیگه با همین ویژگیها و حتی ضعیف تر و ضایع تر از خودم؟!
من اینقدر دلیل و عکس و سند و مدرک آوردم از فیلم و میگم فیلمش خوبه. تو فقط با دیدن یه پوستر میگی بده! خب من دیگه چکار کنم؟! خودت رو محروم میکنی. و اصلا این جای نگرانی نداره. اینکه با همین فرمول بخوای تو بقیه چیزا و مسائل نتیجه بگیری این نگران کننده است. والبته که با بزرگ شدن و گذر زمان خودت متوجه میشی که درست نیست و برطرف میشه. بگذریم.
هنر خیلی سلیقه ایه. من با طناب توصیه این و اون کلی کتاب خریدم و خوندم که به قاپّ سگ نمی ارزیدن! نمیدونم چرا مشهور میشدن و می افتادن تو دهن همه.. ولی کلی کتاب هست که هزار درجه از اونها بالاتر و جالب تره اما چون رسانه ای برای تبلیغش نیست مهجور و مغفول و گمنام مونده..
جزء 6 مونده فقط. میخوای؟!
ضمنا اینقدر هالیوود هالیوود نکن! هالیوودیا فیلمای جنگیشون رو از روی روایت فتحِ آوینی و جنگ ما کپ میزنن! آخه اون بدبختا جنگ میدونن چیه؟ رشادت و ایثار و انسانیت سرشون میشه که بخواد درام از توش دربیاد؟! یه عده تاریخ-دزدِ بدبختِ بی هویتن. روایت های جنگیشون یه چیزی مثل موزه هاشون! همه دزدی از این ور و اون ور..
پاسخ:
ببین ما رفتیم سینما آیه! یعنی ایندفعه دست یکی از رفقا رو گرفتم و گفتم جهندم ضرر! مهمون من! اوندفعه تک و تنها مثل کعبه نشسته بودم وسط .. سختم بود. ایندفعه خوب بود. این صدای دالبی.. این خمپاره ها و تیرها.. صداش از 4 جهت میپیچید یعنی کیف میکردی.. لامصب چی بود.. بعد همه از دیدن صحنه های خون و خونریزی و تیر و ترکش داغون بودن اشک میریختن، من از دقت گریمور و تصویر برداری کیفور بودم.. یعنی تموم شد دوستم با حیرت نگام میکرد به خاطر شنیدن این دیالوگا از من: وااای چقدر تاولای شیمیایی ها طبیعیه.. چقدر رنگ خونش خوب بود.. وااای چقدر دست قطع شده اش خوب بود!.. مقطع عرضی های قطع شده درست بود! (تو درس آناتومی سخت ترین و چالشی ترین سوالای تشریح مقطع عرضی اندام بود که من عاشقش بودم).. چقدر طبیعی تیر میخورن.. جهش خونریزیش درست بود.. تاول باس این شکلی باشه.. تیرها رو که دیگه نگم.. با موج انفجارا زندگی کردم.. بیشتر شبیه قاتلا فیلم رو دیدم. اصلا نتونستم گریه کنم. واقعا دلم یه چیز خوب و حرفه ای میخواست.. جیگرم حال اومد. البته اونجا خجالتم کشیدم. این پزشکی بیچاره کرد منو. اصلا پاش میاد وسط من یه آدم دیگه میشم..
من حسابت رو از دهه هفتادیا جدا کرده بودم خب! از اغلب اونا بیشتر میفهمی و کارت درسته. ولی درباره پوستر به نظرم بهشون بگو..
میگم اصلا بیا اینجا بریم آیه فیلم رو ببینیم؟! من که میخوام دوباره فیلم رو ببینم! بعد تو حرفای سید رو هم بهم بگو.. :)
الهی بمیرم. آره همه جزء ها رفت. جزء 6 خیلی داستان داشت. خیلی دست به دست شد. من میخواستم خودم بخونم. اگر خودم بخونم دو تا ختم خیلی جالب میشه! برو ببین!
پاسخ:
واقعا کعبه شده بودم. نمیتونم کامل و شفاف توضیح بدم!:) فقط موقعیت مسخره ای بود:) ادکلن هام که به جونم بسته ان! بابا من فقط سر نماز یه پیس دو پیس میزنمشون. به همونم چشم طمع دارید شماها؟!:)
آها یعنی مشکلت با فیلم با مهمون شدن برطرف میشه؟! باشه مهمون من! بازه ی زمانی بده. نامرده هرکی نیاد! فقط اگر از فیلم خوشت اومد باید همونجا اعتراف کنی و من یه کتک مفصل همونجا میزنمت. چطوره؟!
آره جزء 6 رو خودم بخونم تا تعادل حفظ بشه:)
پاسخ:
اول سلام علیکم و رحمه الله.
دوم به نظر منِ مخاطب عام و یه آدم معمولی تنگه ابوقریب قشنگتر و بهتر از به وقت شام بود. من حاتمی کیا رو میشناسم و آثارش رو دوست هم میدارم و بهرام توکلی رو نمیشناسم و اصلا نمیدونم کیه یا چه شکلیه یا کار قبلیش چی بوده! حالا همین من دارم میگم از تنگه ابوقریب بیشتر خوشم اومده. بدون هیچ تعصب یا پیش داوری. هردو رو دیدم و بعد نظرم رو نوشتم. گناه کردم؟! یعنی چی هی جایزه به کی دادن به کی ندادن؟! من هیچ وقت برام جایزه و میزان سیمرغ مهم نبوده. یکبار با طناب جایزه و تعریف و تمجید منتقدا رفتم تو چاه و اون فیلم مسخره ی شِیپ واتِر رو دانلود کردم و دیدم! به قاپّ سگ نمی ارزید! یک گیگم حروم شد. اعصابم خورد شد. حالم به هم خورد! پس سلیقه و حس خودم برام مهمه.
ببخشید تو به وقت شام مثلا خانمها خیلی بازیشون خوب بود؟! اغراق شده و ضعیف نبود؟! مادر زن و زن علی نقششون چی بود؟ اون دختر کاپیتان مثل شیر برنج چی بود؟ نقش یونس به سنش میخورد؟ ما بازی هادی حجازی فر رو جاهای دیگه دیدیم در ایستاده در غبار مگه معرکه نبود، در به وقت شام اون چه وضع گریم و بازی بود؟!
کجای بازی بازیگرای تنگه ضعیف بود؟ جواد عزتی ضعیف بود؟! راستش منم از نقش عزیز (همون رزمنده ترکی که موهاش رو به طر بدی زرد کرده بودن) خیلی خوشم نیومد. و همون بهتر که همون اول فیلم از صحنه بیرون رفت! ولی بقیه عالی بودند. همون پسر نوجوون کپی برابر اصل من بود! میدونید من به خاطر دیدن صحنه جنگ واقعی دقیقا مسیر این پسر بچه رو طی کردم و حتی اونجا که میپرسه مگه از سه راهی بدترم هست؟! مجید بهش میگه آره.. به نظرم حیرتش، ترسش، شوقش، همه و همه اش عالی بود و باور پذیر بود.
من سری اول با نگاه انتقادی و گرفتن ایراد و سوتی رفتم و فیلم رو دیدم ولی به جز گریم سن بالای مهدی پاکدل ( اگر نقش برادر یزدی ) رو بازی میکرد هیچ ایراد دیگه ای نتونستم ازش بگیرم.
فیلم سینمایی چند دقیقه است؟! مگه قراره مثل سریال باشه که از اول تا آخر قضیه و تک تک زندگی بازیگرا رو تعریف کنه بیاد جلو؟! یه شبانه روز رو داره تعریف میکنه و اطلاعاتی هم که داره در مورد هرکی میده کافیه. من از اطناب و زیاده گویی و دو صفحه دیالوگ گفتن کاراکترا خوشم نمیاد! و بعدشم زیر آتیش توپ و خمپاره جای دیالوگ خوانی نیست. تا حالا تو یه صحنه جنگ واقعی بودید؟! رمق حرف زدن هم ندارید.. میدونید یه تعدادی از شهدای اون تنگه از تشنگی شهید شدن؟! هیچ زخمی برنداشته بودند.. تشنگی.. بله میشه یه سریال ساخت برای فقط اون تشنگی.. ولی شما قراره همه اتفاقات رو در یه تایم محدود و فیلم سینمایی ببینید.
در باره "چ" مگه حاتمی کیا در پاسخ به انتقادات دیگران برای ناقص نشون دادن شخصیت چمران نگفت ما فقط یه برش از زندگی او در محاصره پاوه رو دیدیم و این فیلم زندگینامه چمران نیست! حالا از یه فیلم سینمایی با چندین و چند نفر کاراکتر چه انتظاری دارید؟!
البته هنر سلیقه ایه. من دوست داشتم به دلایلی که نوشتم. هر کدوم از آدمای گردان عمار خودشون پتانسیل یه سریال رو دارن. غلامرضا صالحی که در حد دو تا صحنه و یه اسم میبینیدش خودش همچو اعجوبه ای هست.. کاش اینقدر حمایت کنیم و فیلم با ژانر دفاع مقدس بسازن که تموم این شخصیت ها به مخاطب معرفی بشه. آمین!
سوم چرا آدرس و نشونه ای ندارید؟! قانون اینجا اینه که به کامنت ناشناس جواب نمیدیم.
پاسخ:
سلام و رحمه الله. چه مامان و دختر کتابخونی! چقدر خوبه که از نوجوونی با کتاب رفیقه.
خب علاوه بر کتاب "کوچه نقاش ها"، "خاطرات عزت شاهی"، "خاطرات احمد احمد"، "دا"،
کتاب "جنگ دوست داشتنی" سعید تاجیک با همین جزئیات و خیلی باحاله.
مجموعه طنز جنگی"دارو دسته دارعلی" که اکبر صحرایی نوشته و 5 جلده هم جذابه.
کتاب "من زنده ام" خانم آباد هم خوبه.
کتاب" پایی که جاماند" خاطرات سید ناصر حسینی از این نظر که راوی از نوجوونی میره جبهه و احتمالا دخترتون باهاش همذات پنداری بکنه.
کتاب "زندان الرشید" خاطرات علی اصغر گرجی زاده خوبه ولی تلخه.
کتاب "در کمین گل سرخ" زندگی شهید صیاد شیرازی هست و خیل قشنگه.
کتاب "بابا نظر" خاطرات شهید محمد حسن نظر نژاد قشنگه.
کتاب"خبرنگار جنگی" خاطرات مریم کاظم زاده همسر اصغر وصالی هست که من خیلی دوست داشتم.
کتاب دو جلدی "برای تاریخ میگویم" خاطرات محسن رفیق دوست برای من که عاشق تاریخ معاصرم جالب بود.
کتاب "شرح اسم" که زندگینامه آقاست رو هم دوست دارم.
کتاب "لشگر خوبان" رو هم خانم معصومه سپهریِ کتاب "نورالدین پسر ایران" نوشته. اتفاقا اون اولین کتابش هست و اگر مستند"دسته ایمان" شهید آوینی رو دیده باشی قیافه ی بچه های لشگر خوبان رو هم میتونی ببینی!
کتاب "شنام"خاطرات کیانوش گلزار راغب رو خیلی دوست دارم.
کتاب "رسول مولتان"، "ر"، "مهمان صخره ها"، "تاسوکی"، "جای امن گلوله ها"،"گلستان یازدهم"، "شبیه صدام" و... خوبن.
کتابا و قلم علی موذنی رو هم دوست دارم کتاباش: ملاقات در شب آفتابی، نه آبی نه خاکی؛ ظهور، مامور، شعر به انتظار تو و...
کتابای انتشارات ملک اعظم و سعید عاکف هم که معروفه: خاک های نرم کوشک، حکایت زمستان، شام برفی و ... اونها هم دارن شهدای مشهدی رو در مجموعه های منسجمی معرفی میکنن.
عین همین کار رو خیلی منسجم تر برای شهدای کرمان پونزده بیست سال پیش کردن، وقتی حاج قاسم سلیمانی مسئول لشگر 41 ثارالله بود زندگینامه اکثر شهدای کرمان رو به صورت کتاب چاپ کردن. از نویسنده های معدودی که اون زمان در باب ادبیات پایداری قلم میزدن دعوت کردن و خاطرات سردارای شهیدشون رو جمع آوری و چاپ کردن. به نظرم حاج قاسم هرجا که باشه معرکه و پیشتاز و خوش فکره. من بچه مدرسه ای بودم که اون کتابا رو خوندم(30_40 جلد کتاب که نمیدونم چطور سر ازشهر ما درآورده بود!) و کتابای جذاب و خوبی هم بود. الان نمیدونم چطور میتونی اون سری رو پیدا کنی و اصلا تجدید چاپ شده یا نع.
خیلی سال قبل سوره مهر کتابای جمع و جوری از خاطرات دخترای نوجوون و جوونی که در جبهه بودن و اغلب امدادگر بودن چاپ کرد به نظرم کتاباش جمع و جور و جالب هستن: دختران اُ پی دی، از چنده لا تا جنگ، پوتین های مریم، دیدار زخمها، گل سیمین، کفشهای سرگردان، خاطرات ایران ترابی، دریا خانم، فرنگیس، یک دریا ستاره و..
کتاب های چاپ روایت فتح: مجموعه های "نیمه پنهان ماه" که خاطرات همسران شهداست (27 جلد)/ "به مجنون گفتم زنده بمان" مجموعه روایت های افراد مختلف درباره یک شهید خاص هست (14 جلد)/ "روایت نزدیک" که روایتهایی از مقاطع مختلف جنگ هست و اغلب جذاب و بکر هستند. (12 جلد)/ "دوره درهای بسته" که خاطرات اسراست (11جلد)/ "اینک شوکران" خاطرات همسران جانبازانی که بعد از جنگ به شهادت رسیدن (6 جلد)/ "آسمان" خاطرات همسران شهدای خلبان (6 جلد)/ "مادران" خاطرات مادران شهداست(8 جلد) به خصوص جلد اولش "جای پای فرهاد که فرهاد خضری نوشته معرکه است./ مجموعه روزگاران و یادگاران هم هست که مثلا موردی میتونم بگم از کتاب غواصان، پرستاران، پزشکان اش خوشم اومده..
البته این مجموعه ها حتما بیشتر هم شدن! من دوسال اخیر نرفتم نمایشگاه کتاب و از تازه های نشرشون بی خبرم!
پاسخ:
سلام بانو. ان شا الله هرچی خیره پیش بیاد. خیلی محتاج به دعای خیرم. لطفا دوستان دیگه ای رو هم که در ختم قرآن در کنارمون بودند فراموش نکنید. برای هر کدوممون ده قدم هم در اون جاده بهشتی بردارید برامون بسه. ممنون از لطف و محبتتون. (همین که برامون رفع سو تفاهم شد هم یکی از نشونه های رحمت اون تلاوت قرآنه:))
پاسخ:
چشمتون روشن. خوش بگذره و مراقب خودتون باشین. آمییییین
پاسخ:
سلام بر آبگینه عزیز. کیف احوال؟! من یه پاسخ مبسوط برات نوشته بودم که پرید. ولی عجالتا از دستِ که نالیم که از ماست که بر ماست؟!
میدونی من فکر میکنم بعضیا وجدانشون رو مثل دندون کشیدن و بویی از انسانیت، قدر شناسی، ایثار، احساس مسئولیت نبردن.. میدونی تنها راه حل برون رفت از وضعیت موجود و این سبک مدیریت آقایون تشنه خدمت و قدرت چیه؟! اینکه برای مدیریت هیچ آپشن فوق العاده و مزیتی وجود نداشته باشه و مثل جبهه پای جوونشون هم وسط باشه! اینجوری آدمای خودخواه و دزد و نامرد و ناکس و بیعرضه و منافق از ترس جونشون نمیان پست مدیریتی بگیرن و اونی هم که میاد وسط با همه جون و وجودش کار میکنه..خیلی دل منم گرفت، به خصوص اینکه داستان واقعی بود..
خلاصه نوشتم:) تازه کلی عکس از گردان عمار بود که دوست داشتم نشون بدم.. میدونی آبگینه الان دیگه مطمئنم خود خدا و حضرت مهدی این انقلاب و نظام و مملکت رو تا همین جا هم حفظ کردن و نگه داشتن.. یعنی وقتی میری تو دل جامعه و از ابعاد وحشتناک وضع مدیریت و چالش هایی که کشور باهاش مواجهه از دشمن خارجی تا دشمن داخلی رو میبینی. از دشمنی دشمنِ دانا و حماقت دوستِ نادان .. از هزار درد و رنجی که نود درصد مقصرش خودمونیم و ده درصد کار دشمن بیرونیه. از همه و همه اش نتیجه میگیرم تا اینجاش هم به مدد الله و اهل بیت و خون شهدا تا اینجا اومدیم. وگرنه روزی هزار بار باید سرنگون میشدیم. یعنی رسیدم به یه جایی که از غصه خوردن و ترس و خوف و رجا و امید به آینده مملکت دست برداشتم. به نظرم باید نگران افت و خیز و سقوط خودم باشم.. نگران وضع خودم.. غیر از اینه که اگر هرکسی خودش رو خوب بسازه نهایتا مملکتش ساخته میشه؟!
حال غریبیه ولی دیگه حرص نمیخورم. تعجب نمیکنم. گریه نمیکنم. افسوس نمیخورم. حیرت نمیکنم. میگم ولش کن. دنیای کثیف این آدمای کثیف رو ولش کن.. گور بابای همه شون.. خلایق هرچه لایق.. از کثافت بودن و آشغال بودن فلان مدیر حزب اللهی سابق تا وطن فروشی و هرزگی فلان مدیرِ کثافت قبل و بعد هم غصه نمیخورم. کلاه خودم رو بچسبم. مگه ما از خدا چک سفید امضا داریم؟ از کجا معلوم که ده سال دیگه من کله پا نشم و جزو ریزش ها نباشم؟! اون مدیر کثافت از گذشته تا به حال هم انتخاب همین مردمه. کور نبودن که بهش رای دادن. پس به من چه. نوش جونشون. چرا غصه شون رو بخورم وقتی خودشون میخوان بدبخت باشن. وقتی دلخوشی هاشون کوچیک و چندش آوره. وقتی دغدغه هاشون مثل همین مدیرا کثافته.. بذار دور هم خوش باشن.. این وسط حتی دیگه دلم برای اون دسته گلایی که میرن و جون و خون و خانواده شون رو فدای اینا میکنن نمیسوزه. اونا هم مزد ایثار و مجاهدتشون رو از خدا میگیرن. شهید میشن و به بهترین لذات مادی و معنوی ممکن میرسن. تازه نجات پیدا کردن از دنیای کوچیک این آدمای حقیر کم مزدیه؟! خداییش تجارت پرسودیه... پس میخوام فقط دلم برای خودم بسوزه که نه مثل اون طبقه حقیر هستم و نه مثل اون طبقه ی بزگوار دلیر!
دیگه حوصله هیچ کس و هیچ بحثی رو ندارم. تو تاکسی میشینم از سطح تحلیلهای عوام حالت تهوع بهم دست میده. خبر ها و نوشته هاو تحلیل های احمقانه و چندش آورشون رو میخونم دلم میخواد تو یقه همه شون استفراغ کنم.. واقعا دلم میخواد برم جایی که صدای هیچ بنی بشری رو نشنوم. هیچ آدمیزادی رو نبینم.. جایی که هیچ آلودگی نباشه.. هیچ دغدغه، جنگ،دشمنی، ظلم، بمباران، کودک کشی، تبعیض، دروغ، فریبی نباشه.. یعنی اگر آدما نباشن اصولا هیچکدوم از اینا هم شکل نمیگیره.. با کوه و دشت و چشمه و گل و درخت در امنیت و صلح زندگی کنم. آدم اهل بریز و بپاش و طمعکاری هم نیستم. یک لقمه غذا و یه لیوان چای هم در روز برام بسه. چیز زیادی از دنیا نمیخوام.. با همینا حالم خوبه.. گور بابای همه آدما بابا.. خسته شدم .. از دیدن آدمای کوچیک و دنیاشون خسته شدم..
لینک آهنگ رو باز دیدم. درسته که.. یعنی اونی که تو شنیدی با اینی که من معرفی کردم متفاوته؟ آخه آهنگساز اینم فرید سعادتمنده ها..
پاسخ:
سلام و رحمه الله. سوال پزشکی رو اگر بلد باشم بله جواب میدم. این سوال خیلی تخصصیه. باید از متخصص غدد یا کسی که در باب درمان دیابت دوره تخصصی رفته بپرسید. ببین هر دسته دارویی از داروهای دیابت برای خودشون عوارض جانبی دارن مثلا هایپوگلایسمی یاهمون افت قند یا .. حالا دوتاش بخوان همزمان تجویز بشن مهمه که عوارض هاشون با هم تداخل یا اثر همپوشانی نداشته باشه. من به مریضای خودمم میگم: افزایش دوز داروها یا تغییر نوع داروهاشون حتما با نظر متخصص غدد یا قلب یا داخلی یا هرکسی باشه که تجویز کرده. به داروهاشون جرات نمیکنم دست بزنم. احتیاط شرط عقله. به متخصصی که براش تجویز کرده مراجعه کنید بهتر راهنمایی میکنن.
پاسخ:
سلام بزرگوار. واللا سایتی با این موضوعی که میخواهید ندیدم. شاید دوستان بهتر بتونن راهنمایی بکنن. تنها چیزی که دیدم درباره نهج البلاغه با ترجمه موضوعی مرحوم دشتی بود که هر بند یا فراز از نهج البلاغه و کلام مولا که مرتبط با یک مبحث علمی بود رو درپاورقی یه توضیح مختصری داده بود و به نظرم از عجایب اون روزگاره.. درپناه خدا باشید . التماس دعا
پاسخ:
به به عروس خانوم! ازین ورا! بدو برو ببین آخرین روزای اکرانه.. مستندات رو کردم که بدونید چی به چیه. بده؟! اول هر درسی اون فیزیوپاتولوژی بود که همه اخ و تف میکردنش! من عاشقش بودم:) بابا اگر ندونی شناسنامه گردان عمار چیه که فیلم رو نمیتونی خوب متوجه بشی.. سعی کردم متن یه چیزی به دانش خواننده اضافه کنه.
پاسخ:
وای بر تو! بابا همسر محترم رو رابنداز ببر سینما..
پاسخ:
سلام و خیر و برکت. خیلی خیلی ممنونم بزرگوار. زیارت نوش جونت. کار خوبی کردی از دنیای مجازی فارغ بودی.. واللا این قضیه خاشقچی از هر طرف که به مساله نگاه میکنم بیشتر داره منو حرص میده هم از اینکه تو این دنیا هر ده دقیقه یه بچه در یمن میمیره و چند ساله زیر آتیش موشک و بمباران همین سعودی ها هستند و عین خیال همین رسانه ها و هیچکس نیست! و هم اینکه مقایسه میکنم دولت نامردان رو با مسئولین ترکیه! اونا سر یه خاشقچی که تازه هموطنشون هم نبوده اونطوری پاچه سعودیا رو گرفتن و ول نمیکنن و اینا کلن بی خیال مرزبانان ایرانی ربوده شده هستن!! جدا بلای اون اردوغان حال به هم زن تو سر این دولت تدبیر و امید!! حالا چطور آب و صابون بیاریم روشون رو بشورن؟! ..
پاسخ:
سلام و رحمه الله. همین رو بگو.. من به این نتیجه رسیدم که صدها نفر مثل اون کشمیری در مناصب مهم این مملکت وجود دارند. یعنی تشکیلات اون فرقه منحوس محدود به یکی دو نفر نبوده و ریشه داره. علاوه بر اون فعالیت 40 ساله دستگاه های جاسوسی انگلیس و آمریکا و این آغوش باز غربیها برای تحصیل و زندگی اینهمه آقازاده و دولتمرد و دولت زن رو اگر بر مبنای خوشگلی اینا قرار ندین!! باید بگم اساسی نیرو تربیت کردن و از حوزه تا فلان ده کوره در هر منصب و موقعیتی آدم دارن! اونا بر خلاف ما که همه چیز رو به امید خدا رها کردیم و بی برنامه بودیم ، کاملا برنامه ریزی شده دارن حرکت میکنن. و همه جا هم نیرو دارن . از وزیر و وکیل و هر جا و اداره ای که فکرش رو بکنی.. دیگه طرف هیئت علمی دانشگاه امام صادق بود! زیر عبای آقای مهدوی کنی!، یهودی از آب درومد. بعد من همش میگفتم خدایا تو مصاحبه این دانشگاه چه دسته گلایی رو رد میکنن و چه موردای مشکوکی رو میپذیرن! این چه وضعیه؟! ..
برای مصاحبه شغلی هم هر جایی که میرم و هر اداره ای رو که میبینم این نظریه برام تکرار میشه. طرف کارمند رسمی این مملکته به هیچ چیزی اعتقاد و باور نداره(اعم از خدا تا احکام!) و اصلا کار مفیدی هم تو اون اداره انجام نمیده، بعد کلی آدم با استعداد و تحصیل کرده و معتقد به اصول و ارزشهای اخلاقی و دینی بیکارن یا پذیرفته نمیشن..
اون دنیا ان شاالله از این منافقین و جواسیس رو نمایی میشه. باور کن کشمیری یه دونه احمقشون بود که لو رفت و هزاران نفر مثل اون هنوز هستن و با تصمیماتشون ریشه ی این انقلاب رو میزنن.. یعنی هیچ جور دیگه ای برای من این وضعیت قابل هضم نیست! اینکه چرا ما هنوز تحت عنایت امام و خود خدا هستیم هم برای من مبهمه.. یعنی یا لطف خداست یا در دوره مهلتِ الهی هستیم و در حقیقت هی داره امتحان نهاییمون سخت تر و پیچیده تر میشه و ما در عذاب الهی گرفتاریم و نمیفهمیم..
پاسخ:
اون تصویر برداری های بینظیر رو ندیدید؟ حالا خوبه فیلمش اکشن بود! من دیالوگهاشم دوست داشتم! بعد احتمالا به فیلمای آپارتمانی و گفتگو محور چی میگید؟! اونا صرفا یه سری چی هستن؟!
پاسخ:
"یکی" از مولفه های فیلم خوب تصویربرداری عالیه. فیلمنامه اش هم از نظر من خوب بود. گریم و طراحی صحنه هم بی نظیر بود.تحقیقاتِ قبل از نگارش فیلمنامه هم به نظرم خوب بود چون من سوتی خاصی در فیلمنامه ندیدم و جزئیات رو هم درست و بدون گاف درآورده بود. شما دیگه از یه فیلم جنگی تاریخی چی میخوای؟! فیلمنامه خوب مثال بزنید؟! ممکنه بگید من از این ژانر یا فیلم خوشم نمیاد. اما لطفا نگید فیلمنامه نداشت!
پاسخ:
سلام.
دیگه دهه هفتادیا هم بزرگ شدن. بعد سه سال که انگار سی سال گذشته رفتم اون متن کتاب یادت باشد رو خوندم. چقدر به دهه هفتادیا غر زدم.. شرمنده ام و عذر میخوام.
خدایا چقدر اینو توضیح دادم. وقتی همه میدونستن.