بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

  • ۱
  • ۰

هجرت ذهنی


این رو در وبلاگ حسن روزی طلب دیدم و (تازه فهمیدم حسن روزی طلب هم فرزند شهیده، اونم شیرازی!) چه کتابای خوبی هم نوشته در باب تاریخ معاصر و تاریخ شفاهی انقلاب. این جمله چقدر جای شرح و بسط و فکر داره:
امام به مسئله هجرت به عنوان یک استراتژی اسلامی توجه ویژه داشت. هم "هجرت فیزیکی" و هم "هجرت ذهنی". مثلا امام مشوق شهید مطهری بود که برای فرار از مسئله مبتلا به حوزه ها در اواخر دهه 30 به تهران هجرت کند و هم او در سال 56 به شهید مطهری دستور داد تا برای تدریس فلسفه به قم برود!
من الان یکساله که واقعا حرفی برای نوشتن اینجا ندارم.. هی میخوام خداحافظی کنم و هی الکی صبر میکنم.. مثل دندون لقی که میدونی نمیمونه و میترسی از جاش دربیاد و بیفته.. دلم هجرت ذهنی میخواد.. من بچه ی کتابم نه مجازستان! من برای نفس کشیدن لابه لای صفحات کتابها و دویدن توی دشتها و خوابیدن زیر آسمون آبی و بالارفتن از کوه ها و جنگیدن در خط مقدم به دنیا اومدم نه زندگی لالوی دکمه های گوشی و دنیای صفر و یک مجازی. یه استاد بزرگواری داشتم که حرف قشنگی میزد، میگفت اگر آرامشِ سالهای گذشته رو میخواید باید پکیج اون زندگی رو بخواید.. زندگی با تمام سادگی و سختی هاش زیباست و سرعت دنیای مدرن و نمایشی بودنش در دنیای مجازی اون رو تهوع آور، پر استرس و بدمزه کرده..
 از همه رفقا حلالیت میطلبم و برای همه دوستان آرزوی سعادت و موفقیت دارم. هر وقت هجرت ذهنیم تموم بشه بر میگردم، احتمالا باز قبل انتخاباتی، چیزی:) ... به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست. 
خداحافظ
  • ۹۷/۱۰/۲۲
  • دکتر یونس

نظرات (۲۸)

  • سوته دلان
  • ئههههه :|
    چرا آخه؟!!
    بهتر نیست یه فرجه به خودتون بدین تا اینکه برای همیشه برید؟! 

    پاسخ:
    یه زمانی رغبتش نبود. الان وقتش نیست. 
    التماس دعا ...
    زودبرگردید
    آخ آخ رفیق... دلم هجرت میخواد.. سالهااااااست...
    چه کنم که بسته‌پایم...
    پاسخ:
    چو قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
    هیچ یک! من چو کبوتر؛ نه رهایم، نه اسیر

    از تهیدستی خود شرم ندارم چون سرو
    شاخه را دلخوشی میوه کشیده است به زیر

    ما به نظم تو خطایی نگرفتیم ای شعر!
    تو هم آداب پریشانی ما را بپذیر...
  • سپیدار ...
  • خودتو لوس نکن 
    نمیگم هر روز بنویس ولی بنویس . تو اهل نوشتنی ننویسی به خودت ظلم میکنی . برای خودت هم که شده بنویس (هر از گاهی هم برای من و ما )
    حتما هستن کسانی مثل من که به نوشته های تو و امثال تو احتیاج داریم . جدی میگم دکتر . گاهی که خیلی اعصابم خرده و حالم بد میام وبلاگت رو میخونم و حالم بهتر میشه . 
    آره درسته تو اهل کتابی و کوه و خط مقدم . اما کتاب خوندنی که یافته هاتو با بقیه به اشتراک بذاری عمیق تر میشه و منتشر . 
    عزیزم .... خط مقدم رو دریاب :-)

    پاسخ:
    کاش روزا برگرده به همون روزای قبل که دلمون خوش بود..
  • تسنیم ‌‌
  • تا درودی دیگر، بدرود :)
    خداحافظ دکتر یونس :)
    سلام دکتر...
    این قرارمون نبود...
    تو بی خبر بری‎(:‎
    و اما بعد
    زمانه نوشتن های پر شور انگار چند وقتی هست توی بلاگستان به سر اومده و با رفتن شماها کم کم فضا خالی تر هم میشه
    التماس برای موندن کسی که ذهنش هجرت کرده بی معنیه
    فقط میگم انشالا پر ثمر و پر از خیر باشه و بزودی قلمتون رو در بلاگستان ببینیم
    هر کجا رفتین خدا به سلامت بدارد تون‎(:‎ 
    پاسخ:
    سلام و رحمه الله. زنده باشید
  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

    موفق باشی داداشم هر جا هستی
    پاسخ:
    سلام و رحمه الله. 
    زنده باشید. 
    ان شاءا... که عمر این هجرت کوتاه باشه...
    سلام، ممنون که وبلاگ رو حذف نکردین، لینکهای لابه لای پست هاتون، باقیات صالحاتیه که خیلی ها رو ممکنه با سرچ به اینجا برسونه، خود من خیلی ازتون چیز یاد گرفته ام، یکیش اینکه بارها به دخترم که سنش کمتر از چهار ساله گفته ام برام دعا کنه شهید شم، این عشق به شهادت رو مطالعه ی نوشته های شما برام جدی تر و پررنگ‌تر و رویایی تر کرده
    پاسخ:
    سلام. ممنونم از محبت شما. به دخترتون بگید منم دلم میخواد با شهادت ازین دنیا برم برای منم دعا کنه. 
    سلام
    شما مارو حلال کنین اگه اشتباهی و اذیت ناخواسته ای بود.
    اگه میخواین قبل انتخابات بیان لطفاً یکم قبل تر بیاین به امید اینکه اطلاعات شما به درد ما بخوره و یه سری اشتباهات تکرار نشه.
    پاسخ:
    سلام و رحمه الله. 
     امروزه همه چی خیلی شفاف و در دسترس همه است. فقط انسان باید وقت بگذاره و بهش فکر کنه.. ما الان درین سرعت زندگی ماشینی و هجوم اطلاعات، وقت تفکر نداریم و این ترسناکه.. 
    سلام
    از امام نوشته بودید یاد کتاب اقلیم خاطرات نوشته عروس امام فاطمه طباطبایی افتادم گفتم بگم بخونید اگه نخوندید البته
    اومدم صدتا دلیل و برهان بیارم که تعطیل نکنید و نرید و چی که گفتم حتما فکراتونو کردید و حتما بی لیاقتی ما از حد گذشته و دیگه فایده نداره اما اینجا صفحه امید ما بوده و خواهد بود...
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام و رحمه الله. 
    ممنونم از لطف و محبت شما و محتاج به دعای خیرتون هستم همچنان و بیش از پیش. 
    نروووووووو


    سلام دکتر جان!
    ینی مادام کوری هم برای کشفیاتش اندازه ی من جستجو نکرد ک من برای یافتن وبلاگ تو این همه جستم!
    اسم وبلاگت یادم بود ولی پسوندشو اشتباه میزدم از توی هیستوری گوشیم هم پاک شده بود این شد ک مجبور شم برم تو کامنتا دنبالت! تو وبلاگ فعلی هم نبودی رفتم تو کامنتای پستای وبلاگای قبلیم!!! ک البته ادرس وبهای خودمم یادم نبود!!😆😜
    خلاصه اقا! در ب دری کشیدم تا رسیدم اینجا... حالا کاش یکی اینجا یه چیکه اب دستمون میداد!! 
    و او خسته و کوفته بعد ازین همه جستجو، گوشه ای بر زمین رها شد... تو پایان هر جستجوی منی!

    پاسخ:
    سلام دکتر جان. خسته ی غم نباشی. 
    چای دم کن.. خسته ام از تلخی نسکافه ها/ چای با عطر هل و گل های قوری بهتر است..
    ای بابا! تو ام رفتی؟؟ تو هم خداحافطی کردی؟؟؟ 
    اینش سزا نبود دل حق گزار من...
    چه شب دلتنگی! تو یادگار روزهایی هستی ک تمام شد... 
    پاسخ:
    گفتگو آیین درویشی نبود، ورنه با تو ماجراها داشتیم.. 
    دوست من سلام. سال نوت مبارک. ایشالا سال خوبی در پیش داشته باشی.
    و اما بعد!
    ایا گمان بردی ۲۴ بهمن یه پیامی واسه ما گداشتیو ما خوندیمو محل ندادیم؟؟! زهی تصور باطل! زهی خیال محال!
    بنده از همان روز اینو نگه داشتم تا روری سر وقت بیام ج بدم واسه همین تاییدش نکردم ک جلو چشمم باشه. بله بله! ما ایطو ادمهایی هستیم دیرو زود داریم اما سوخت و سوز نداریم!
    پاسخ:
    دوست من، لطیفه جان سلام. سال نو توهم مبارک. 
    و اما بعد.
    آیا گمان کردی 11 فروردین 98 یه پیامی برای من گذاشتی و من خوندم و محل ندادم؟ زهی تصور باطل! زهی خیال محال!
    زودتر درست رو بخون تموم شه. هر سفر جهادی که قراره بریم لنگِ متخصص زنانیم. بدو بیا دیگه.. 
    دکتر بعد مدتها اومدم وبلاگتو وقتی فهمیدم خداحافظی کردی قلبا ناراحت شدم. ولی پستی که نوشتی خیلی درست و قانع کنندس. آرزومندم از خداوند که هرجا هستی در مسیر دلخواهت باشی. یاعلی
    پاسخ:
    سپاس
    هجرتتون پر از برکت
    موفق باشید .

    پاسخ:
    سپاس
    و باز دیر امدم...:(
    چرا اخه

    ما نفهمیدیم شما بالاخره مذکر بودی با مؤنث؟؟!
    پاسخ:
    منم نفهمیدم وقتی قراره  متن مکتوب یه نفری که نه میبینید و نه صداش رو میشنوید و نه میشناسید رو بخونید؛ چرا جنسیتش باید مهم باشه؟!

    خواهر جان اگر انتخابات ما یه چیزیش خوب باشه اون یه چیز برگشتن توهه...منتظرت هستیم هنوز

    سلام.

    پاسخ:
    سلام.

    سلام.... 

    تموم نشده این هجرت؟ یک سال شده....

    برگردین زودتر... مجارستان به آدمایی مثل شما نیاز داره... 

    پاسخ:
    سلام. چرا مجارستان به من نیاز داره؟ :) 

    سلام، دکتر یونس عزیز، امیدوارم این‌روزها حالتون خوب باشه:-)

    پاسخ:
    سلام و رحمه الله. متشکرم . همینطور حال شما 

    سلام دکتر یونس 

    خوبید 

    سفر بخیرر

    نمی خواید تشریف بیارید اینجا 

    بخدا که دلمان تنگه واسه خودتون و نوشته هاتون 

    وقتی اینجا میومدم می فهمیدم انسانیت هنوز هم هست....

    زود بیاید 

    پاسخ:
    سلام. لطف دارید. 

    گفته بودین دم انتخابات میاین..ولی نیومدین گویا! 😕

    پاسخ:
    به قول شاعر: خسته تر از آنم که بگویم به چه علت... 
    کرونا پدر همه رو در آورد تو این سه سال.. 

    سلام.

    اولین بار هست این وبلاگ رو میبینم..

    به دنبال مطلبی درباره کتاب شام برفی، رسیدم به این منزل..

     

    پیامهای آخرین پست رو خوندم..

    امیدوارم مشکلات مرتفع شده باشه و خستگی های شخصی باعث نشه، یه عده توی این صفحه چشم انتظار بمونند..

    خوب میشه که باز بنویسید...

    این بار برای خودتون.

    پاسخ:
    سلام و رحمه الله. وقتم خیلی کمه و حرف زیاد.. و اینجا انگار متروکه است دیگه.. نوشتنم هم نمیاد دیگه.. مثل یه چشمه ای که سرش کور شده باشه.. 

    کاش الان ۹۷ بود.

    پاسخ:
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">