بروی نمایشگاه کتاب. در یک ساعت و نیم مانده به آخرین روز نمایشگاه کتاب خرید کنی مثل قرقی... و از حسن اتفاق همه ی کتابها خوب از آب دربیایند! باید بروم بشوم مشاور خرید کتاب، راهنمای فروش کتاب.. بس که به زن و مرد جوان گفتم چه کتابی برای همسرشان هدیه بخرند! به مادرهای پیله گفتم چی برای پسر نوجوان و دختر دانشجویشان بخرند! چی نخرند! باید از سوره مهر و روایت فتح پول بگیرم! میدانی چقدر فروششان را مدیون من هستند؟! این تنها اتفاق خوب این روزهاست.. روزهایی که "اشتغال بخش کشاورزی" از 25 درصد به 18 درصد کاهش یافته و ایران بازار مصرف کالاها و حتی میوه های خارجی شده! در دورانی که در هر ماهش ، 5"هزار و 352 نفر" بیکار شده اند و کک هیچ مسئولی نمیگزد! در دورانی که آمار "سقط جنین" سالانه اش 256هزار مورد است که فقط 6 هزارتایش قانونیست و بقیه غیرقانونی ... یعنی 15 برابر تعداد کشته های تصادف جاده ای ، جنین سقط شده و باز هیچی به هیچی..
در طی این 3 سال و حتی قبل ترش کم گند زده اید به اقتصاد مملکت برای مجلس لیست هم میدهید! بابا جان شما باید از خجالت سرت را بگذاری زمین و بمیری، لیست دادنت چیست دیگر.. نمیتوانی؟.. عرضه نداری؟.. عقلت نمیرسد چه کنی؟.. خب برو کنار بگذار یک نفر دیگر بیاید سعی خودش را بکند! آزمون و خطایش را بکند.. یک راه دیگر را امتحان بکنیم.. شاید وضعمان بهتر شد. ها؟
پ ن1: اول از همه به "لاریجانی " اصلا رای نمیدهم. رای ام فعلا همین دوتاست: "امیر آبادی، ذوالنور".. برای خبرگان هم باید بیشتر تحقیق کنم.
پ ن2: کاش بنشینیم کتابهایی که ورق خوان کرده ام را نشانت بدهم بگویم بعضی هاش چقدر قشنگند..کتاب نادر و افشین فنا خسرو را چقدر دوست دارم.. چرا کسی تا حالا فیلمشان را نساخته؟!..
پ ن3: عنوان ادامه ی آن غزلی ست که : خاطرت باشد کسی را خواستی مجنون کنی/ زخم قدری بر دلش بگذار ، مرهم بیشتر! (از کتاب "نت های گریه دار" سروده ی محمد حسین ملکیان/ نشر فصل پنجم ) داشتم همین کتابو تو اتوبوس ورق خور میکردم، سرم رو که بالا آوردم ملت کلن همه مات من بودن، به مولا!