بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

راضیه حسینی نوشته: وقتی یه فاجعه، جامعه رو داغ‌دار میکنه، افراد شناخته‌شده و محبوب باید تمام توانشون معطوف به امید دادن و بالابردن روحیه عمومی باشه تا جامعه بتونه اون شرایط سخت رو پشت سر بذاره. سلبریتی‌های ما کی این درک رو پیدا می‌‌کنن؟

آروما نوشته: اون موقع که میگفتید با پول ماهواره و موشک چندتا فقیر سیر میشن، به امروزی فکر میکردید که باید از "چین و اروپا" بخوایم اگه ماهوارشون زحمتش نمیشه ببینن هواپیمای ما کجا افتاده..

خدا از باعث و بانیش نگذره ( حتی تو عزیزی که بهش رای دادی)، چون همونی که چرخ سانتریفیوژها رو به بهانه چرخ اقتصاد از کار انداخت و صنعت هسته ای رو نابود کرد و کاسه ی گدایی برجام رو جلوی 5+1 بدست گرفت، صنعت هوا فضا و ماهواره های ایران رو هم نابود کرد، چرخ اقتصاد هم که معرف حضور هستن که چطور میچرخن!! حالا قصدِ جون موشک ها و توان دفاعیمون رو داره.. بعدش واقعا با وجود اسرائیلِ هار در منطقه، آمریکای وحشیِ در خلیج فارس ، سعودی ِ احمق ِ زیر پامون، روسیه ی به فکرِ خود، ترکیه ی ماجراجو و تازه به دوران رسیده، داعشِ بغل گوشمون در افغانستان و فرقه رجوی معلوم نیست دقیقا چند نفر ایرانی زنده میمونه..

بعد یک عکس فرستاده که بچه های سپاه در ارتفاع 3500 متری کوه دنا تو کولاک دنبال هواپیمای سقوط کرده هستن. لاشه ی هواپیما رو هم سپاه بایدپیداکنه؟! خونه برای زلزله زده ها هم سپاه بایدبسازه! با داعش هم سپاه باید بجنگه! جاسوسا رو هم سپاه بایدبگیره! ابر های توی آسمون رو هم سپاه باید بارور کنه تا آلودگی هوا کم بشه! سفر جهادی و ساخت و ساز روستاهای دور افتاده و محروم هم به عهده سپاهه. محرومیت زدایی که راست کارشه. بعد بیشتر ازهمه هم فحش بایدبخوره! دولت و وزیر راه و کمیته مدیریت بحران و وزارتخونه و آقای وعده ها چکارست پس. مُردن؟؟ نفرستید این عکسا رو برای من. اعصابم رو بیشتر از این خورد نکنید.

من الان در وحشی ترین حالت خودم هستم. وحشی ترین حالتِ ممکن خودم.. همین یکساعت پیش پاچه ی یه نفر رو گرفتم و در حدود 15 دقیقه طوفانی با کتابی ترین کلمات چنان شست و شوی روانی دادم طرف مقابلم رو .. چنان له کردم اعصاب خودم و اون بنده خدا رو که الان برای حرفای درستم، عذاب وجدان دارم.. میدونید چه عذاب وحشتناکیه؟ که حق با تو باشه. که زخمی شده باشی. که هی تحمل کرده باشی.. هی سکوت کرده باشی.. هی بیخیالی طی کرده باشی.. هی آب لمبو شده باشی و بعد یکهو سر ریز کنی. با یک تلنگر کوچک بترکی و همه ی خشم و غم و عذاب تلمبار شده رو خالی کرده باشی..به روی طرف بیاری حرفا و کاراش رو و ازش بپرسی چرا؟.. به رو آوردن حرفای زشتِ یه نفر اینقدر برای من سخته! بعد زدن اون حرفاو کارا برای دیگران سخت نیست! این قدر تفاوت و فاصله دارم با آدم ها.. نمیخوام زندگی کنم تو این دنیا.. نمیتونم زندگی کنم تو این دنیا که اونیکه بیشتر از همه زحمت میکشه و میدوه و کار میکنه، بیشتر از همه فحش میخوره.. اونیکه بهتره ، مظلوم تره.. اونیکه بخشنده تره، مهجورتره.. بعد استفاده و نعمت و برخورداری و میز و پست و مقام و ثروتش برای ظالمه.. برای مدعیه. برای فریبکارِ بیشعورِ زیاده خواهِ دروغگوئه که پاش رو انداخته رو پاش و هیچ هنری نداره.. نمیخوام زندگی کنم تو این دنیا که هیچ چیزش سرجای خودش نیست. آمریکاش حق وتو داره. روحانیش 18 میلیون رای داره. انقلابش دست نامحرماست... بعد باید با سیلی صورت خودت رو سرخ تگهداری و همزمان که فحش میخوری بیشتر از هرکسی برا این مملکت کار کنی و جون بدی تا مردم از انقلاب نا امید نشن..
آقا امید به زندگی من صفر شده. دقیقا الان صفر شده. الان دارم فکر میکنم به همه ی این چیزا و اینکه این وسط  چرا همش من باید هرچه برای خود میپسندم برای دیگران بپسندم؟! چرا من باید هرچه برای خود نمیپسندم برای دیگران نپسندم؟ چرا فقط من باید ببخشم. مواظب زخمی شدن دیگران باشم. مراعات حال بقیه رو بکنم؟ چرا من؟! چرا همش من؟ وقتی حتی با مودبانه ترین و درست ترین کلمات بعد از nروز اعتراض میکنم باز دلم برای طرف مقابل میسوزه که نکنه ناراحت شده باشه.. 
پ ن: آدمها رو از خوب بودنِ خودشون پشیمون نکنید! این گناه خیلی بزرگیه.. گناه فقط اونکاری نیست که زلیخا میخواست بکنه.. کی میخواید اینا رو بفهمید؟! 

  • دکتر یونس