بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۲
  • ۰

پنجره پنجره یک شهر هواخواهانت/ دم به دم منتظر سر زدن چشمانت

تا قدم رنجه کنی رخ بنمایی هر شب/ دل بیداردلان بی سر و بی سامانت

یازده ماه به امید طلوعت تا صبح/ چشم ها پنجره ها آینه ها گریانت

یازده ماه زمین منتظر این لحظه ست/ یازده ماه در این دایره سرگردانت

در دل حوض تو در جلوه ای و هر لحظه/ ابر و باد و من و خورشید و فلک حیرانت

عاقبت خاک سر کوی تو خواهم بود و/ دیگر آن روز فقط دست من و دامانت...

پ ن:شعر از قاسم اردکانی/ عکس از خط مقدم نبرد و مجاهدان یمنی... انگار این گنجشک روح من باشه.. شنیدن صوت قرآن رزمنده ای در میدان نبرد، تکیه داده بر خاکریز چقدر برای گنجشگک آرامش بخش بوده..  چند سال در محاصره، بدون غذا و دارو.. زیر آتش و بمباران جنگنده ها، شکم ها گرسنه، تن ها رنجور و تکیده، اما قلب ها مطمئن و لبریز از ایمان ، روح ها محکم و مقاوم و معطر از یاد خدا.. خوشبختی و سعادت حقیقی یعنی چی؟! .. دلم برای با شما بودن، پر میزنه... 

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ..آیه 4 سوره صف

  • دکتر یونس