بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

بیمارستان دریایی

گاه نوشت های یک پزشک

  • ۱
  • ۰

بعد از مدت ها دیدن یک فیلمِ خوب با بازی بی نظیر پرویز پرستویی از شبکه نمایش شگفت زده ام کرد.. فیلم به یادمون میاره که چقدر میتونه قضاوت هامون اشتباه باشه.. چقدر همه چیز اون چیزی نیست که فکر میکنیم! و سکوتِ یونس از هر چیزی در فیلم زیباتره.. پاسخ های کوتاه و گُزیده گویی و تک گویی بلند و معنادارش در اتاقِ دردِ بیمارستان که شاید بلندترین دیالوگ گویی یونس باشه که میشنویم.. بازی فوق العاده زیبا و حیرت انگیز پرویز پرستویی.. 

در واقع ناآگاهی، مخاطب را مجبور می‌کند تا با هوشیاری تصمیم بگیرد چه چیزی مهم و چه چیزی مهم نیست..یونس، قهرمان قصه و مرد ایده‌آل فیلم است. ما از همان ابتدا با مرام و شخصیت او آشنا می‌شویم؛ او در تاکسی‌ گل گذاشته است، تاکسی‌مترش کار می‌کند، اضافۀ لیوان آبش را به گلدان بیمارستان می‌ریزد و برگ‌هایش را هرس می‌کند، در وقت نوشیدن چای قند را نصف می‌کند، برای صدیقه گل میخرد. از صدیقه سؤالی نمی‌پرسد و بر وی حکم نمی‌کند و ظن بد نمی‌برد. یونس حتی از خود دفاع نمی‌کند و در نتیجه، اتهامات ضرب و جرح صدیقه را با سکوتش بر خود می‌خرد. مضافاً که او هزینۀ بیمارستان را نیز با مبلغی که راننده کمکی برایش آورده پرداخت می‌کند. آنچه او فهمیده آن است که این زن چادری بایست آبرومند باشد لذا از او حمایت می‌کند حتی به این قیمت که به او تهمت بزنند. او از ملامت دیگران نمی‌هراسد. و شگفتا که قرآن مجید این را از اوصاف مؤمنان دانسته است: «یجَُاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا یخََافُونَ لَوْمَهَ لَائمٍ» (مائده/ ۵۴).

فیلم می‌خواهد یک مرد ایده‌آل به ما معرفی کند؛ کسی که در تهران «امروز» بی‌تفاوت نیست و مددکار ضعیفان است. یونس می‌لنگد. احتمالاً جانباز است و در دوران جنگ در همین بیمارستان بستری بوده است، چون راه‌های فرعی بیمارستان را به خوبی می‌شناسد". و پایان بندی بی نظیر انتهای فیلم هم زیباست، هم سکوت سرپرستار بخش و هم امید به تربیت نسل سوم بدست یونس ها.. فیلم منو یاد روزای بیمارستان انداخت، یاد کشیک ها و دویدن ها و مریض دیدنها.. یاد دیالوگ مخصوصِ خودم، که فقط خودم میتونستم سریع و صحیح بگمش: "وقتی هیچ چیزی اون چیزی نیست که باید باشه، تو بهترینِ اون چیزی باش که باید باشی".. یونس بهترین آدمیه که باید باشه، وقتی هیچ کس اون چیزی نیست که در حقیقت باید باشه! من علیرغم تمامِ حاشیه ها و تحلیل ها بر فیلم از فیلم خوشم اومد.. دیدنش رو توصیه میکنم!

  • ۹۶/۰۸/۱۹
  • دکتر یونس

نظرات (۱۱)

سلام
زیارت قبول
پاسخ:
سلام. زیارت همه عاشقا قبول حق. من نرفتما..
سلام
من سی دی ش رو دارم. چند بار دیدمش. خیلی قشنگ بود، خیلی دوستش داشتم، چققققدررر یونس امن بود. امنیتش چقدر خوب بود. مرد بود، مرد. 
پاسخ:
سلام. چه تعبیر زیبایی.. بله امن بود.. خیلی امن و مرد و تکیه گاه.
سلام.
با اینکه فیلم رو ندیدم اما تحلیلتون آموزنده بود. ممنون.
پاسخ:
سلام. خب ببینیدش. برای یکبار دیدن خوبه. خیلی آرامش داره فیلم.. 

برداشت شما در مورد شخصیت یونس تا حدودی پذیرفته و مقبول است. چون سکوت و نادیده انگاری در بخشی از لایه های زندگی پذیرفتنی ست. اصلاً تجاهل گاهی وقت ها لازمۀ زندگی مؤمنانه است. اما من فیلم «امروز» را نه امروز می پسندم و نه فردا. چون یکی دوتا نکتۀ نامشخص و ناجور دارد که من تا حالا نتوانستم دلیلش را بفهمم.

مثلاً:

تطبیق یواشکی داستان منحصر به فرد حضرت مریم با ماجرای صدیقه و نامعلوم بودن شوهرش در تلاوت آیه «یَا أُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا» که از رادیوی ماشین سرویس کارگران پخش می شد.

انتخاب نام صدیقۀ برای زن جوان مطرح در فیلم با ویژگی های مخصوص: پوشش چادر، صورت سیلی خورده، پهلوی شکسته و سقط شدن جنین قبلی اش!! (البته جای شکر دارد که نام فاطمه را برای بازیگر فیلم انتخاب نکرده اند!) بنظرم این ها مسائلی نیست که خیلی راحت بشود دستمایه فیلم قرارش داد.

از این ها که بگذریم - که نمی شود از آن گذشت – سرپرستار کارکشتۀ بیمارستان که از نسل دفاع مقدس است، اول به یونس طعنه می زند، در برابرش گارد می گیرد و بعد خیلی راحت با او کنار می آید و سکوت می کند! و حتی غیر مستقیم کمک می کند تا یونس، بتواند نوزاد و پرونده اش را پنهانی از بیمارستان خارج کند. 

خب این ها یعنی چی؟ و اگر یک فرد خارجی مسلمان یا غیر مسلمان فیلم را ببیند، چه پیامی دریافت می کند و چه برداشتی از مردم ما و نسل دیروز و امروز ما خواهد داشت؟


پاسخ:
سلام. بله با این اشکال قسمت اول من هم نتونستم کنار بیام. یادتون باشه این فیلم سال 92 ساخته شده و آقای میرکریمی منتقد شرایط اون روزهای کشور بود و حامی آقای روحانیه و سیاهنمایی در فیلم علتش انتقاد کارگردان به دوران احمدینژاد بود. چه اینکه حتی میگفت این بیمارستان زمان جنگ برو بیایی داشته و همه بدبختیا به خاطر این ساختمون جدیدیه که این 8 ساله دارن میسازن!!  درباره صدیقه : از حالت های صدیقه مشخص بود که دختر فراری بوده مثلا اونجایی که مچبند اتاق عمل رو رد میکرد و میگفت دستم رو نگیرید، نبندید ، دیگه فرار نمیکنم.. یا حتی اینکه با شناسنامه صفحه دوم سفیدش این زایمان سومش بود. چرا اون دو دفعه رو سقط کرده بود و اینیکی رو نگه داشته بود و سلامتی جنین سومش براش اینقدر مهم بود؟ ببینید دقیقا فیلم میخواد همین رو بگه، اصلا بر فرض که تمام احتمالات بد ماجرا درست باشه وظیفه کادر بیمارستان در قبال یک زن باردار چیه؟! قضاوت یا حمایت؟ وظیفه راننده تاکسی چیه؟ قضاوت یا کمک؟ به نظرم نکته فیلم اصلا همینه، اینکه کمتر قضاوت بکنیم. و با سوالات مکرر و کنجکاوی همدیگه رو آزار ندیم.. حتی تو خود قرآن یه آیه هست که میگه از چیزهایی نپرسید که فایده ای براتون نداره و با دونستنش ، شرایط تون سخت تر و بدتر بشه! 
من خودم با سوالات ریز به ریز و مکرر دیگران کلافه میشم. حالا برای کمک کردن اینقدر سوال پرسیدن و کنجکاوی لازمه؟! 
من خاطرات خیلی زیادی دارم، علیرغم ظاهر مذهبی و نگاه مذهبی که دارم، دربیمارستان هوای اتفاقا این مریض ها رو بیشتر داشتم، چون روحشون هم آسیب دیده بود. دختر نیمه جونی رو از ماشین دوست پسرش از ته دره کشیده بودن بیرون، درحالیکه استخوناش خورد شده بود و با تامپون هم جلوی خونریزی لگنیش رو نمیتونستیم بگیریم، اونوقت پرستارا ازش میپرسیدن، اون پسره کیت میشه؟ خانوادت میدونن؟! و اون ناله میکرد که نه، نگید بهشون.. من باورم نمیشد کسی بتونه اینقدر بی رحم باشه. با پرستارمون دعوا کردم که این چه سوالیه میپرسی؟ گناه اون دختر با پسر نامحرم بیشتره یا کسی که رو زخم یه مجروح نمک میپاشه؟! به جای کمک، داره فضولی میکنه.. رگت رو بگیر، چرا تجسس میکنی؟! 
شب شهادت حضرت زهرا تو این شهر مذهبی، یه جوون مست کرده بود و با رفیقاش لت و پار کرده بودن همو. حتی با چاقو اومده بودن گلوی همو ببرن. به شکم هم لگد زده بودن و تو ادرارش خون بود. شب شهادت تمام دغدغه من این شد که بگردم و یه سونو اورژانس پیدا کنم تا بفرستمش برای سونوگرافی، چون میترسیدم احشای داخل شکمی و کلیه هاش آسیب دیده باشن. جوونه جلوی همه بی خجالت پیرهنش رو درآورد و زخم پهلوهاش رو نشونم داد، فرستادمش اتاق کناری تا زخم گردنش رو بخیه بزنن و وسط اون شلوغی دنبال اعزام و سونوش بودم. پرستارا و مریضا میگفتن دکتر ولش کن، کسی که شب شهادت حضرت زهرا ، مست کنه و اینقدر بی حیا باشه باس بمیره! ولی من یقین داشتم خود خدا بنده ی مستاصلش رو فرستاده دقیقا تو شیفت من و داره از من یه امتحان میگیره ببینه کار بنده اش رو به خوبی انجام میدم یا نع. کار ما طبابته،کمکه، نه قضاوت.. 
  • آب‌گینه موسوی
  • خیلی خوب بود.

    از معدود فیلم‌های عرضِ ارادت به بانوی دو عالم...

    کاش به آن‌ هم اشاره می‌کردی. پهلوی شکسته، سقط، آیاتِ سورۀ مریم در ماشین و...

    و انفاقِ آبرو...

    میرکریمی خوب است. در خندوانه هم حرف‌های خوب‌تری زد.   

    راستی! ویلایی‌هارو دیدم. خوب نبود! می‌نویسم حالا...

     

    پاسخ:
    سلام. من از فضای کلی فیلم خوشم اومد. میرکریمی داره در دام تکرار میفته ولی ان شاالله که کمی امید رو چاشنی کارهاش بکنه. 
    چرا؟ من ویلایی ها رو هم دوست داشتم. البته به نظرم انتخاب بازیگر مردش خوب نبود ولی فضای کلی فیلم قشنگ بود.. زود بنویس. میام میخونم. 
    سلام
    اینها که شما مرقوم فرمودید توضیحاتی در بارۀ فیلم است و توضیح برخی ملاحظات اخلاقی در حرفۀ پزشکی و پرستاری که بنده مخالف آن نیستم. چک پرسی های بیمورد پرستاران را هم در چنین مواقعی فضولی میدانم. تلاش پزشکان هم در چنین مواقعی برای نجات بیمار قابل تحسین است. حتی اگر این بیمار مجروح جنگی از سپاه دشمن باشد. همه این ها درست. اما بی سلیقگی همراه با سوء استفاده از قرآن و عترت و مصادرۀ بالاترین تقدس های عالم به نفع یک سوژه سینمایی در چهرۀ به گفتۀ شما دختر فراری اصلاً قابل قبول نیست. ایراد اصلی من به فیلم امروز فقط همین است. 
    پاسخ:
    سلام. بله دقیقا این حرف شما درسته. و همونطور که گفتم خودمم با این نکته فیلم مشکل دارم. متاسفانه نگاه کارگردان فیلم خیلی سیاست زده است و وقتی کسی با حب و بغض فیلم میسازه اونهم سیاسی معلومه که چی میشه.. هرچقدر که سیاستمدار هنرمند جالبه، به همون اندازه هنرمند سیاسی خودش رو ضایع میکنه.. البته منظورم بینش و آگاهی سیاسی که باید همه داشته باشن نیست. منظورم سیاسی بازی و خوراک جرایانات و احزاب سیاسی بودنه. بغض و کینه ی آقای میرکریمی روی فیلمش تاثیرگذاشته و این ازنکات منفی فیلمه. ولی روح کلی حاکم بر فیلم با فوکوس روی یونس خوبه.. من سعی کردم بدیهاش رو نبینم و قسمتای خراب فیلم رو جدا کنم تا خوبیهاش اسراف نشه!
    به کامنت خصوصی: سلام . خوبی؟! بابا تکلیف ما رو مشخص کن، اول میگی تایید نکن، بعد میگی چرا جواب ندادی؟! خوبی؟! دعاگو هستم. خیلی مسائل رو پیچیده و سخت در نظر نگیر. 
    دو بار فیلم رو دیدم ! (ببین چی شده که منِ فیلم نبین 2 بار دیدمش!)
    فقط به خاطر پرویز پرستویی ... نه خود پرویز پرستویی بازیگرا! نع ! به خاطر همون آقا یونس ... به قول پیاده ... امن و امان و امنیتش رو دوست داشتم . خیــــــــــــــــــــلی خوبه که یکی بدون اینکه بخواد هفت پشتت رو و هفت لایه ی شخصیتت رو بشکافه و با چراهاش اذیتت کنه کنارت باشه ... بدون قضاوت ... بدون تعجب ، بدون حرف ، بدون حتی دلسوزی ...
    راستش خیلی هم به شخصیت و بازی صدیقه توجه نکردم و سعی نکردم بهش فکر کنم . الان که مطلب و کامنتهاش رو خوندم فهمیدم از من فیلم بین در نمیاد D:

    پاسخ:
    سلام. آره منم دوست دارم یه بار دیگه ببینمش.. من ها! منی که تازه از کندی فیلمای ایرانی کلافه میشم! اینقدر که بازی پرویز پرستویی عمیق و زیر پوستی و خوبه.. حتی مکث هاش حساب شده است.. البته ما از بیرون داریم نگاه میکنیم و یونس به نظرمون جذاب و خوب میاد. ولی زندگی کردن زیر یک سقف با مردی که اصلا حرف نمیزنه فکر کنم خیلی سخته!:) 
    بابا همه بحث ها و دلچرکین شدن ها و دلخوریها از فیلم سر صدیقه است. یعنی من عاشق دقت و توجه ات هستم! معلم کی بودی تو؟! :)
    سلام وجدان. خوبی؟! دستت دردنکنه. اگر نقاشی منه خب برای خودم بفرست. 
    نه بابا خبری نیست. منم خوبم. یه کم سرم شلوغه. ان شاالله. آره قبلن هم گفتی آدما رو دیوونه میکنم! ولی این حرف اشتباهه. من کلن از اینکه در یک عمل انجام شده قرار بگیرم، یا مجبور به انجام کاری بشم، خوشم نمیاد. یعنی هرچیزی که بوی اجبار و اکراه بده و آزادیم رو تهدید کنه ، برام عذاب آوره.. حالا اصلا ممکنه مساله ای هم نباشه و اصلا از اون کار خوشمم بیاد ولی وقتی حس کنم برای انجام دادنش مجبورم، اونم بدون دلیل یا با دلیل، اعصابم خورد میشه! فکر نکنم متوجه حرفم شده باشی. خودمم متوجه نشدم چرا این رو نوشتم. :)
    در کل تیریپم عشقیه، عشقم بکشه، کاری رو انجام میدم حتی سخت! عشقم نکشه کاری رو انجام نمیدم، حتی سهل و ساده! خیلی دارم سعی میکنم این اخلاق بد رو بذارم کنار و اراده ام رو تقویت کنم ولی زمان میبره.. 
  • کبوتر مهاجر
  • سلام 
    مدتیه خواننده خاموشتون هستم، چند وقت پیش که گفتین سالگرد پدرتون هست و امسال ختم قرآن نمیگیرین به جاش یاسین بخونین ، و پدرتون عالی جواب میدن، با خودم گفتم نذر کنم ارباب برا اربعین بطلبتم ، با خودم گفتم عمرا اگه بشه،  برای اولین بار یک هفته قبل اربعین دقیقا 13 آبان بهم زنگ زدن گفتن تو مسابقه کتابخوانی برنده کمک هزینه کربلا شدم!!!!! بابام راضی نشد برم منم نامردی کردم گفتم اینکه نشد اربعین پس نمیخونم!!!! جالبیش اینجاس تا حالا تو هیچ مسابقه ای یه هل پوک برنده نشدم تا اینکه پنج شنبه11آبان یه اتفاقی افتاد از یه سایت اینترنتی سفارش دوربین عکاسی دادم که فرداش فهمیدم دزدیه یا خوش بینانش اینه که دست دومه و من نزدیک دو تومن ضرر کردم با تمام عجزم بعد چند ساعت گریه بی وقفه!!! وقتی دستم به هیچ جا بند نبود متوسل به پدر بزرگوارتون شدم که اگه کارم درست شه چهل شب به نیتشون یاسین بخونم کمتر از یک ساعت ورق برگشت و اومدن پولمو پس دادن و دوربینو بردن ، اونم روز جمعه!!!! 
    پاسخ:
    سلام. خدا روشکر. هم برای برنده شدنت، اونم کربلا، هم برای ختم به خیر شدن ماجرای دوم... خدا روشکر. دم بابا هم گرم. خدا بهش خیر بده، که هنوز حتی از اون طرف دل بنده های خدا رو شاد میکنه.. بسی خوشحالمون کردی.. برای یاسین هم دمت گرم. عاقبت به خیر باشی
  • کبوتر مهاجر
  • سلام
    دو روز پیش ختم چهل روزه سوره یاسینم تموم شد و درسی که گرفتم اینه، پدر بزرگوارتون همانقدر که اهل مدد رسانی هست، اهل حساب و ادب کردن هم هست، نشون به اون نشون که پول کربلا رو هنوز واریز نکردن !!! 
    پاسخ:
    سلام بزرگوار! زدی تو خال...دقیقا همینطوره و عجیب حوصله ای هم داره! ولی فقط نسبت به من. نسبت به بقیه خیلی سهل گیر و امدادگره! نگفتم یه بار دست برده بود تو برگه آزمایش؟! داشتم سکته میکردم! صرفا برای اینکه اینکار رو با یکی کرده بودم از روی شوخی! قشنگ تا مرز سکته منو برد..
    شما باید تا تنور داغ بود میچسبوندی! آخه کی به زیارت امام حسین اونم هدیه میگه نع! الان بابام رو ول کن! جواب آقا ابالفضل رو چی میدی؟! :) با آقا ابالفضل صحبت کنی زودتر نتیجه میگیری.. یعنی الان پولِ جایزه ات رو میخوای؟! شاید اونی که هزینه جایزه کربلا رو تقبل کرده ، نیت رفتن زائر رو کرده و نه پولش رو.. یعنی میخواسته هزینه ی یه زائر رو بده که بره کربلا و نه اینکه پولی بهش بده.. 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">