متن نامه ی #مسعود_رضایی به نامه ی #مهدی_کروبی رو خوندم. طولانی اما جالبه. اگر میخواهید یک دور تاریخ معاصر انقلاب رو از زاویه ی جناح چپ مرور کنید. اگر دوست دارید از نکته ها و فضای جاری و ساری در جامعه دهه 70 مطلع بشید، اگر دوست دارید لیست های بسته شده در انتخابات مجلس اون سالها رو ببینید و از دیدن اسامی ِ کاندیداها شگفت زده بشید، اگر میخواهید نحوه استدلال، مُچ گیری، و پاسخ دادنِ غیر رسمی با زبانِ فهمیدنی رو ببینید حتما متن این نامه رو بخونید. هرچند از بیشمار رنج و زخمی که بر پیکر کشور وارد شده به خاطر جهالت و حماقتِ نیروهای مثلا خودی! (یا نفوذی، کی میدونه!؟) در حیرتم..
اما من اینهمه استناد به اسناد تاریخی، دقت و ریز بینی، و لحنِ روشن،مودبانه، منطقی و بی رو دربایستیِ آقای رضایی رو دوست داشتم. من عاشق این 40 سال انقلابم. عاشقِ تاریخش. طبیعیه که هرمستند صادقانه و صحیح و جدیدی که از تاریخش روایت میشه رو دوست داشته باشم و بهتون معرفی کنم.
خلاصه که این متن خیلی خوبه به خصوص اونجاش که بعد از کلی سند و مدرک و آوردن حتی متن بعضی نامه ها و خطبه های نماز جمعه از دهه 60 تا 80 (که عمرا اگه شنیده باشید چون در هزار توی تاریخ یا آرشیو روزنامه ها و کتابخانه ها بایگانی شده و خاک میخوره!) به کروبی میگه:
من واقعا متأسفم که جنابعالی فرق میان «جامعه» و «فریزر» را نمیدانید! اگر ما محیط جامعه را همانند فضای درون یک فریزر به صورت منجمد و بدون تغییر و تحول در نظر بگیریم، آنچه شما در اینجا گفتهاید، درست است. اما اگر محیط جامعه را یک محیط سیال و متحول بدانیم که تحت تأثیر علل و عوامل مختلف، در حال تغییر و تحول است، آنگاه حکمی که شما در این سخن خود کردهاید، به قدری سست و بیمبنا است که نگو و نپرس!
آقای کروبی! شما با فتنهگری، جشن ملی ما را عزا کردید، دشمنان در حال عقبنشینی ما را تهییج و تشجیع کردید، زمینههای در حال رشد سرمایهگذاری خارجی در کشور را از بین بردید، گروههای ضدانقلاب در حال مرگ را جانی دوباره بخشیدید، مردم را دو شقه کردید، شک و شائبه در دلها افکندید و هزینهها و خساراتی را بر ایران و ایرانیان بار کردید بیحد و حصر!
آقای کروبی! من به عنوان یکی از آحاد ملت ایران، شما را با توجه به این اتهامات بزرگ و سنگین به اشد مجازات یعنی اخراج از حصار امن حصر و خاتمه برخورداری از این رانت سیاسی بزرگ، و پاسخگویی به انبوهی از سؤالات در پیشگاه افکار عمومی محکوم میکنم. باشد که خداوند در آخرت و مردم در این دنیا در مورد ما و شما قضاوت کنند.
متنِ کامل:اینجا (+)
مصاحبه با سید حمید روحانی از قدیمیترین دوستانِ وی! : اینجا (+)
سه عامل در آقای کروبی بود که او را به این روز نکبتبار کشاند. اول غرور و خودخواهی بود. همان مسئلهای که امام خمینی(ره) زمانی به بنیصدر فرمودند "حُبّ دنیا رَأسُ کلّخطیئهٍ". آقای کروبی به شدت دچار غرور شد. مورد احترام دوستان و همکارانش بود و به او احترام میگذاشتند و در زمینههای مختلف از سوی دوستانش مورد احترام بود. البته آقای کروبی متوجه نشد که دلیل این احترام، تکریم و تجلیل، امکانات، پول و مسائل مالی است که در اختیارش قرار دارد.
کروبی در حوزه تا رسائل و مکاسب بیشتر درس نخوانده بود! آقای کروبی نه با امام ممارست داشت نه معاشرت. از آن طرف هم فردی نبود که اهل مطالعه و تحقیق باشد که نوشتههای امام(ره) و آثار او را مطالعه کند، لذا راه امام را گم کرد. راه امام را که گم کرد به شدت اندیشههای لیبرالی در او تقویت شد. او اصلا توانایی نوشتن یک نامه عادی رسمی را هم ندارد. همانهایی که او را به این روز کشاندند؛ اندیشههای لیبرالی را به او تزریق کردند،کارگردانی میکنند و این نامه را هم برای او مینویسند. در نامهها ارکان و رهبری را مورد حمله قرار میدهد. یک ویژگی که آقای کروبی دارد، کینهتوزی است...
از صبح تا شب در گوشش "پچ پچ" میکردند و من تدریجا متوجه شدم آقای کروبی دارد از نظام، زده میشود و نزدیک است نظام را زیر سوال ببرد. این موضوع را اول به خانم کروبی گفتم. خانم کروبی فرد هوشیاری بود علیرغم اینکه سواد بالایی ندارد خیلی از آقای کروبی بهتر میفهمید و آگاهتر است. او هم خیلی اظهار تاسف کرد که من هم متوجه میشوم که دارند روی شوهرم نسبت به نظام سمپاشی میکنند.
بعد موضوع را با آقای موسویخویینیها در میان گذاشتم.گفتم من احساس میکنم آقای کروبی دارد از دست میرود. خیلی عذرخواهی میکنم که مجبورم این نقل قول آقای موسوی خوئینیها که دور از ادب هم هست را نقل میکنم ولی نکته تاریخی است که باید گفت: آقای کروبی از نظر آنها آنقدر بیارزش بود که آقای خوئینیها در واکنش به این حرف من باخندهای گفت "بابا، پدرش آخر عمری روانی شده بود او هم دارد به این سرنوشت دچار میشود" یعنی هیچ ابزار تاسف و نگرانی نکرد. اینکه میگویم رابطه با آقای کروبی به دلیل مسائل پولی و مالی بود، به این دلیل بود. خوئینیها ذرهای ابزار تاسف نکرد و نگران نشد. راحت گفت پدرش آخر عمری روانی شد و این هم به همان سو میرود! افرادی که دوستان او بودند و او را به عنوان دبیر انتخاب کرده بودند، نسبت به او تا این حد ذهنیت منفی داشتند و برای آنها بیاهمیت بود..
امام یک جملهای در درس اخلاقشان در نجف دارند که در کتاب مبارزه با نفس چاپ شده و خطاب به روحانیون میگویند "خدا نکند قبل از اینکه شما خودتان را اصلاح کنید جامعه به شما روی کند که جز مفسده چیزی به همراه ندارد." افرادی که اصلاح نشدند. این آقایان پای کدام درس اخلاق نشسته بودند؟ کدام استاد اخلاقی اینها را پرورش داده است. مثل گیاه خودرو بودند قهرا آن چه برایشان مهم بود رسیدن به قدرت بود.
- ۹۶/۱۲/۱۲