آیا مجلس باز هم شرافتش را به شامِ دولتی فروخت؟! داریم به کجا میریم؟ فاین تذهبون؟ از مجلسی که روزگاری مدرس (+) و شهید دیالمه و شهید آیت و شهید مهدی شاه آبادی (+) رو به خودش دیده به کجا رسیدیم؟ مجلس لابیجانی؟! (+)
درباره مجلس و نمایندگانش قبلا نوشتم. صرفا مینویسم تا امروز رو یادم بمونه که میل به قدرت و حفظ اش باعث میشه آدمیزاد هرکاری بکنه.. امام علی (ع) میفرماید: «آخِرُ ما یخْرُجُ مِنْ قُلُوبِ الصِّدِّیقینَ حُبُّ الْجاه آخرین چیزی که از محبت دنیا از قلب مومنان راستین خارج میشود، حب ریاست و جاه طلبی (شهوتِ قدرت) است..
من واقعا درک نمیکنم که وزیر بودن اینقدر مهمه؟ که آخرت و آبرو و دین و صداقتت رو فدا کنی؟ که دروغ بگی؟ 1000 میلیارد ثروت داری، به هر نماینده 100 میلیون رشوه دادی، برای قضات مبارزه با زمین خواری آپارتمان میخری بعد میگی تو حسابم 4 میلیون پول دارم؟!! جلوی 80 میلیون ایرانی دروغ میگی! از خدا نمیترسی؟ واقعا ارزشش رو داره؟ این آقایون اگر همین الان از تمام سمت های دولتیشون معاف یا اخراج بشن، اونقدر شرکت خصوصی و سهام کارخونه و زمین و ... دارند که تا 7 نسل بعدشون هم پول داره! دیگه چرا اینقدر برای حفظ این ریاست که آتش به آخرتتون زده تلاش میکنید؟!
ازون طرف نماینده های مجلسی که فصل انتخابات در سمنو پزان تا ختنه سورانِ حوزه های انتخابیه شون شرکت میکنن و برای دو تا رای بیشتر فقط کم مونده لباسای شسته از روی بند مردم رو جمع کنن چطور یکهو اینقدر هار و زبون نفهم میشن؟! مگه سوگند نخوردن که نماینده مردمشون باشن؟! خب کو؟ یعنی یه صندلی اینقدر میتونه آدم ها رو تغییر بده؟ که 100 میلیون بگیری و چشمت رو بر گنده کاریهای فلان وزیر ببندی؟ که بری شب شامِ نوبخت رو بخوری، صبح رایت تغییر بکنه؟ مرد نیستید شماها؟ دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید؟ اینقدر حقیرید که میشه رایتون رو خرید؟ بعد میگیم چطور مردم کوفه، 18000 نامه نوشتن برای امام حسین ولی با ابن زیاد توافق کردن و هانی و مسلم رو کشتن و بعد به جنگ امام حسین رفتن! یا بزرگانِ قبایل کوفه چطور با ابن زیاد و عمر سعد توافق کردن پول بگیرن و بی خیال حسین بن علی بشن؟ باز رقم اونا چرب تر از شما بود..
بعد از دیدن پخش زنده ی جلسه رای اعتماد به آخوندی از سردرد هلاک شدم. مامان هم را به را میگفت آخه این از خدا بیخبرایِ بی دین اصلا نگاه کردن دارن؟ ولشون کن.. به خیالش داره دلداری میده.. به مامان میگم: این نماینده ها که از فضا نیومدن همین مردم انتخابشون کردن و بهشون رای دادن! نمایندگان مجلس عصاره فضائل و خصائص همین ملت هستند! اونها هم صرفا یک مسلمانِ شناسنامه ای هستند و در حقیقت نه ایمان دارند و نه خوف از معاد، نه سیری پذیری ونه ذره ای حُریّت و آزادگی. دروغگو،بد عهد، حقه باز، بدور از وقار و شرافت و مردانگی.. خدا به امام و رهبرِ این جامعه رحم کند..
امروز هرچقدر در مجلسِ "وکیل الدوله ها" تلخ و زشت و زننده بود اما یه وجه جالب هم برای من داشت. با یه شهید آشنا شدم که از قضا اسمش "احمد وکیلی ناطق" هست.
ولی فرق بین این احمد وکیلی با اون وکیل الدوله ها هزار راه از زمین تا آسمون هست. میخوام با رفیق جدیدم آشناتون کنم.
احمد متولد 1340 هست.(یعنی از همون سرباز هایی که امام موقع تبعیدش به اون افسر گفت تو گهواره هستند!) دو تا دیگه از برادرای احمد؛ محمود و هادی هم شهید شدن. فتبارک الله احسن الخالقین.. بابایِ این سه تا پسرِ بهشتی یه طلبه است. ساکن قم. قدیما همه چیزش فرق داشت. بچه های طلبه ها، رزمنده میشدن. شهید میشدن. عاقبت به خیر میشدن. الان گویا برادرانِ انگلیسی و آمریکایی خیلی زحمت میکشن، را به را ژنِ خوب تولید میشه از این فرزندان آخوندها و دیگه نه به خودشون اعتباری هست و نه به آقازادگانشون.. مثلا همین جناب آخوندی و لاریجانی، آخوند زاده هستند!
کجا بودیم؟ ها.. احمد رشته اش انسانی بوده و پسر دبیرستانی بوده که میره و عضو سپاه میشه.. حتی یه دوره ای محافظ امام هم میشه.. بعد اعزام میشه کردستان. در قائله پاوه و سنندج حضور داشته. تا حوالی همین وقتا در سال 1358 که منافقین در سنندج اسیرش میکنن. ازین جا به بعد رو خوب گوش بدید.
75 روز اسیر دستِ وحشی ترین و سنگدل ترین و روسیاه ترین آدمهای روی زمین یعنی منافقین بوده. "هفتاد و پنج روز". اگر میخواهید بدونید منافقین با اسراشون چکار میکنن کتاب "حکایت زمستان" رو بخونید. (نمیدونم میتونید تحمل کنید یا نع. شاید خیلی به هم بریزید.)
اونها اول از همه به پاهای احمد نعل میکوبن.. با مته استخوان پاهاش رو سوراخ میکنن و نعل میزنن. و مجبور میکنن تا با همون وضعیت براشون هیزم و چوب جمع کنه.. ولی احمد هیچ رقمه کوتاه نمیاد و زیر شکنجه حرف نمیزنه.حتی به دوستاش قوت قلب میداده که تحمل کنن. براشون سوره عصر رو میخونده و میگفته به دشمن اطلاعات ندید.. بعد دو تا دستاش رو از بازو قطع میکنن.. میبرنش بیمارستان تا از شدت خونریزی نمیره.. باز شکنجه ها شروع میشه. اسمش رو میگذارن مرگِ تدریجی.. پوستش رو با برق یا حرارت میسوزونن و بعد روی زخمهاش نمک میریزن.. نها یتا در 4 اردیبهشت 1359 بدنش رو مثله میکنن. حتی جگرش رو تکه تکه میکنن و همسلولیهاش رو مجبور میکنن که از تکه های جگر احمد بخورن و خودشون هم شهادت احمد رو با خوردن قطعه های جگر یک پاسدار جشن میگیرن!
باورتون نمیشه نع؟! جالب اینکه بعد از 37 سال جای جلاد و شهید عوض شد و مریم رجوی رنگ کت دامن و روسریش رو سال 88 با سبزک ها و سال 92 و 96 با بنفشها ست کرد و مدعی خونِ اعدامیهای سال 67 این فرقه شد! جالب اینکه مردم هم احمد ها و 17 هزار شهید ترور رو فراموش کردن و کاندیدای مورد حمایت همین فرقه امسال به ریاست جمهوری رسید.. اما شاید جالب تر از همه وصیت نامه ای هست که احمد 2 روز قبل از درگیری و اسارتش نوشته: امیدوارم که ناراحت برای من نباشید, چونکه من راه و هدف خود را انتخاب کردهام, که اگر خدا قبول کند آن راه را تا آخرین قطره خون خود ادامه خواهم داد و به هیچ فرد بیگانه و ضدانقلابی تا اندازه توانم اجازه نخواهم داد که حتی به یک وجب از خاک ما تجاوز کنند. به پدر و مادر ارجمندم میگویم, به بچهها بگویید که راه حسین (ع) و راه حق را ادامه دهند و فقط گوشبهفرمان امام خمینی باشند.
توانش به اندازه ی یک بدنِ مثله شده و دو بازوی بریده و جگر قطعه قطعه بود.. توانِ شما چقدره؟!
راستی چرا پس از 37 سال قصه ی احمد را در هیچ فیلم و سریال و کتابی ندیده ایم؟! عجیب نیست؟ قصه ی حیرت انگیز قهرمانِ مظلوم ما در دلِ تاریخ گم شد.
خوش به سعادت احمد.. این روزها رو چه کسی برای انقلابی که با این زحمت و جانفشانی بدست اومده تصور میکرد؟.. وکیل الدوله ها و غارتگران بیت المال فردای قیامت چه جوابی برای احمد ها دارن؟ چطور توی همین دنیا یکی احمد وکیلی مطلق میشه، یکی علی لاریجانی، یکی عباس آخوندی؟ اینقدر به این سوالا فکر کردم، سرم داره منفجر میشه. فقط اینو فهمیدم که دنیایِ شما نمایندگان مجلس و امثال لاریجانی و عباس آخوندی، از استخوانِ خوک در دهانِ سگِ جزامی پست تره..
گنده نامی، گند نامی، گم نامی.. خوشا گمنامان...
عنوان از کتاب قیدار/رضا امیرخوانی
- ۹۶/۱۲/۲۳